قوه عامله،ملكه«عدالت»ظاهر مىگردد،و از تهذيب غضبيه،صفت«شجاعت»به هم مىرسد،و از تهذيب شهويه،خلق«عفت»پيدا مىشود.و اين چهار صفت،اجناس اخلاق فاضلهاند،و ساير صفات حسنه مندرج در تحت اين چهار،يعنى:از اين چهار صفت ناشى مىشوند،و اين چهار صفت مصدر هستند.همچنان كه:«حكمت»،مصدر «فطنت»،«فراست»، [1]حسن تدبير و توحيد و امثال آن مىشود،و«شجاعت»،منشأ صبر، علوّ همّت،حلم،و قار و نحو اينها مىگردد،و«عفت»،سبب سخاوت،حيا،امانت، گشادهرويى و مانند اينها مىشود.
پس،سر همه اخلاق حسنه اين چهار فضيلت است:
اول«حكمت»:و آن عبارت است از:شناختن حقايق موجودات به طريقى كه هستند،و آن بر دو قسم است:«حكمت نظرى»،و آن علم به حقايق موجوداتى است كه وجود آنها به قدرت و اختيار ما نيست.و«حكمت عملى»،و آن علم به حقايق موجوداتى است كه وجود آنها به قدرت و اختيار ماست،مانند افعالى كه از ما صادر مىشود.
دوم«عفت»:و آن عبارت است از:مطيع بودن قوه شهويه از براى قوه عاقله،و سركشى نكردن از امر و نهى عاقله تا آنكه صاحب آن از جمله آزادگان گردد،و از بندگى و عبوديت هوا و هوس خلاصى يابد.
سيم«شجاعت»:و آن عبارت است از:انقياد و فرمانبردارى قوه غضبيه از براى عاقله،تا آنكه آدمى نيفكند خود را در مهالكى كه عقل حكم به احتراز از آنها كند،و مضطرب نشود از آنچه عقل حكم به عدم اضطراب از آنها مىكند.
چهارم«عدالت»:و آن عبارت است از:مطيع بودن قوه عامله از براى قوه عاقله،و متابعت آن عاقله را در جميع تصرفاتى كه در مملكت بدن مىكند،يا در خصوص بازداشتن آن غضب و شهوت را در تحت اقتدار و فرمان عقل و شرع.
و بعضى عدالت را تفسير نمودهاند به اجتماع جميع قوا،و اتفاقشان بر فرمانبردارى عاقله،و امتثال اوامر و نواهى آن به نحوى كه هيچ گونه مخالفتى از ايشان سر نزند.و والد ماجد حقير طاب ثراه در كتاب«جامع السعادات»،تفسير اول را اختيار كرده و فرمودهاند كه:«تفسير ثانى و ساير تفاسير ديگر،كه بعضى از علماى علم اخلاق از براى عدالت كردهاند،از لوازم آن است نه عين آن». [2]
[1] فطنت و فراست به معنى:زيركى،هوشيارى و دانائى است.