چون دانستى كه:جنس همه فضايل چهار فضيلت مذكوره است،كه هر يك از تهذيب و پاكى يكى از قواى اربع حاصل مىشود،و ساير فضايل و اخلاق حسنه مندرجاند در تحت اين فضايل،بدان كه بسيارى از علماى اخلاق از براى هر يك از اين چهار فضيلت انواعى ذكر كردهاند كه مندرجاند در تحت آنها.
و ليكن والد ماجد حقير-قدس سره-در«جامع السعادات» [1]فرمودهاند كه:اين خلاف مقتضاى نظر است،زيرا كه بعد از آنكه معلوم شد كه عدالت،انقياد قوه عامله است از براى قوه عاقله در كار فرمودن خود قوه عاقله و قوه غضبيه و شهويه،ظاهر مىشود كه:جميع صفات فضايل و اخلاق حسنه به سبب كارفرمائى قوه عامله مىشود آن سه قواى ديگر را.پس حقيقت هر صفت نيكى از يكى از اين سه قوه و منسوب به آن است،كه حصول آن فضيلت از آن قوا به واسطه قوه عامله،و ضبط و ربط و كارفرمائى آن باشد.و ليكن،مجرد اين،باعث نمىشود كه آن فضيلت را نسبت به قوه عامله دهند،با وجود اينكه حقيقت مصدر آن،قوهاى ديگر است.همچنان كه هر گاه قوه عامله مطيع عاقله نشده باشد رذايل ساير قوا را نسبت به آن نمىدهند.پس امرى از براى قوه عامله باقى نمىماند مگر محض اطاعت و انقياد از براى عاقله.و ظاهر است كه:اين خود اگر چه فضيلتى است در غايت كمال،و عدم آن رذيله است موجب «نكال»، [2]بلكه همه فضايل و رذايل از لوازم اين دو است،وليكن موجب فضيلتى ديگر شود و عدمش باعث رذيلتى ديگر گردد،كه تعلق به يكى از اين سه قوه ديگر نداشته باشد نمىشود،بلكه هر صفتى از فضايل يا رذايل متعلق است به قوه عاقله يا غضبيه يا شهويه به توسط قوه عامله.و از براى عامله-بنفسها-فضيلت و رذيلتى ديگر نمىشود مگر محض كارفرمائى،و اگر اين موجب استناد هر فضيلتى كه به آن سبب حاصل مىشود به قوه عامله بودى،بايستى جميع فضايل مستند به قوه عامله باشد،و همه مندرج در تحت عدالت بوده باشند.و شمردن بعضى از فضايل را از انواع عدالت:بدون بعضى ديگر،صحيح نخواهد بود.
پس مقتضاى نظر صحيح آن است كه گفته شود:همه فضايل مندرجاند در تحت آن سه فضيلت ديگر،كه«حكمت»،«شجاعت»و«عفت»بوده باشد،و اضداد آنها