آرى:اگر كور مىتواند كه مانند بينا در كنار دريا و قلههاى كوه و بيشهها و جنگلها راه رود،عامى جاهل نيز مىتواند مانند عالم ديندار كامل،مال بسيار داشته باشد.و از مفاسد آن نجات يابد.
فصل:زهد و فضيلت آن
بدان كه:ضدّ محبّت دنيا و مال را زهد گويند.و آن عبارت است از:دل برداشتن از دنيا و آستين«فشاندن» [1]بر آن.و اكتفا كردن به قدر ضرورت از براى حفظ بدن.و يا عبارت است از:پشت كردن به دنيا،و رو آوردن به آخرت.بلكه از غير خدا قطع نظر كردن،و رو آوردن به خدا.و اين،بالاترين درجات زهد است.
پس هر كه دل بردارد از هر چيزى كه غير از خداست،حتى از بهشت و قصور و غلمان و حور.و بجز از خدا چيزى را نطلبد و نجويد،آن زاهد مطلق است.و اگر دست از دنيا بردارد به طمع بهشت و آنچه در آن است،از:حور و غلمان و فواكه و بستان،و ترس آتش جهنم و مار و عقرب،آن نيز زاهد است اما مرتبه او از اول پستتر است.و كسى كه همين از بعضى از لذات دنيويّه دست بردارد،مثل اينكه:مال را ترك كند اما جاه را بطلبد.يا در خوراك به قدر قليلى اكتفا كند،اما به لباس فاخر،تجمّل و زينت نمايد او را مطلقا از زهد نصيبى نه،و نام زاهد بر او روا نيست.
و از آنچه گفتيم معلوم شد كه:مرتبۀ زهد در وقتى حاصل مىشود كه:باعث ترك دنيا،و پستى و حقارت آن باشد،در جنب آنچه مىطلبد از آخرت،يا قرب به خدا.
پس كسى كه دنيا را ترك كند به جهت اينكه دستش به آن نرسد،به جهت غرضى ديگر از اغراض دنيويّه،مثل:تحصيل نام نيك،يا به دست آوردن دلهاى مردم،يا شهرت به جود و سخاوت و جوانمردى و كرامت،يا به جهت كم كردن تحمّل بار زحمت،و امثال اينها،زاهد نيست،و اصلا مرتبه زاهد از براى او نيست.
زهد و زاهد از ديدگاه آيات و روايات
و مخفى نماند كه:صفت زهد،يكى از منازل راه دين،و بالاترين مقامات سالكين است.پروردگار عالم-جل شانه-در كتاب كريم خود مىفرمايد:
«وَ لاٰ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلىٰ مٰا مَتَّعْنٰا بِهِ أَزْوٰاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ » .خلاصه معنى آنكه:«چشم مدار به سوى آنچه ما دادهايم،از زينتهاى زندگانى دنيا به بعضى از