زمين:املاك و دكاكين و خانه و امثال آنها است.و آنچه بر روى زمين است:معادن است و نباتات و حيوانات.و تحصيل معادن،غالبا يا به جهت آن است كه:آلت كار و شغل خود قرار دهند،چون:مس و آهن و«ارزيز» [1]و نحو آنها يا از براى زينت و آرايش به آن است مانند:جواهر،يا از براى داد و ستد است،چون:طلا و نقره.و تحصيل نباتات اغلب از براى لباس و قوت و غذا و دوا است.
و اما حيوانات را كه تحصيل مىكنند يا به جهت خدمتكارى و كارفرمودن است، چون:اسب و استر و كنيزان و غلامان.يا از براى لذت بردن از آنها،چون:«سرارى» [2]و زنان.يا به جهت قوت و يارى جستن از آنها،چون:اولاد و برادران.يا از براى تسخير دلهاى ايشان و تسلط بر آنها.و اينها«اعيانى» [3]هستند كه دنيا عبارت از آنها است.و خداوند عالم همه آنها را در اين آيه مباركه جمع فرموده كه:
«زُيِّنَ لِلنّٰاسِ حُبُّ الشَّهَوٰاتِ مِنَ النِّسٰاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنٰاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعٰامِ وَ الْحَرْثِ ذٰلِكَ مَتٰاعُ الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا» يعنى:«زينت داده شده است از براى مردم،دوستى و مشتهيات نفسانيّه،از:زنان و فرزندان و«قنطارها»:[1]از طلا و نقره و اسبان چرنده و چارپايان و زرع،اينها متاع زندگانى دنيا هستند». [4]
و محبت جميع اينها از رذايل قوه شهويه است،مگر محبت تسخير قلوب و تسلط، كه از متعلقات قوه غضبيه است.
حقيقت دنيا در حق بندگان
و اما حقيقت دنيا در حق بندگان عبارت است از:آنچه پيش از مردن از براى ايشان حاصل مىشود.و آنچه را بعد از مردن بيابند آن آخرت است.پس هر چه پيش از مردن از براى بنده در آن بهره و حظى و غرضى و لذتى است آن دنياست در حق او.و از براى او دو نوع علاقه به آن چيز است:يكى علاقه دل،كه دوستى آن است.و ديگرى گرفتارى بدن،كه مشغول شدن به اصلاح و تربيت آن است،تا استيفاى حظ خود را از آن كند.