سه خصلت بوده باشد:انفاق در راه خدا با وجود تنگدستى.و انصاف دادن از خود.و سلام كردن». [1]
و فرمود كه:«سيد و آقاى جميع اعمال،انصاف دادن از خود است». [2]
و فرمود كه:«هر كه مواسات كند فقيرى را از مال خود،و انصاف دهد مردمان را، پس حقا كه آن مؤمن است». [3]
و از حضرت امير المؤمنين-عليه السّلام-مروى است كه:«آيا هر كه انصاف بدهد،و آنچه حق است بگويد خدا زياد نكند از براى او مگر عزت را». [4]
و همين حديث،كافى است از براى كسانى كه از براى توهّمات فاسده چشم از حق مىپوشند.
حضرت صادق-عليه السّلام-فرمود كه:«خبر دهم شما را از اشد چيزهائى كه خدا بر خلقش واجب كرده است.پس سه چيز را ذكر كردند كه:اول آنها انصاف بود». [5]
و فرمود كه:«هر كه انصاف بدهد مردم را از خود،مىپسندند او را كه از براى ديگران حكم باشد». [6]
و نيز فرمود كه:«هرگز دو نفر در امرى نزاع نكردند كه يكى از آنها انصاف بدهد از براى آن ديگرى و آن قبول نكند مگر اينكه آن ديگرى مغلوب مىگردد». [7]
و فرمود كه:«از براى خدا بهشتى است كه داخل آن نمىشود مگر سه نفر:يكى از آنها كسى است كه:در حق خود حكم به حق نمايد». [8]
صفت بيست و يكم:قساوت قلب و سخت دلى و علاج آن
و آن حالتى است كه آدمى به سبب آن از آلامى كه به ديگران مىرسد و به مصايبى كه به ايشان روى مىدهد متأثّر نمىگردد.و شكى نيست كه منشأ اين صفت،غلبه سبعيّت است.و بسيارى از افعال ذميمه،چون:ظلم و ايذاء كردن و به فرياد مظلومان نرسيدن و دستگيرى فقرا و محتاجان را نكردن،از اين صفت ناشى مىشود.و ضد اين صفت،رقّت