و شرافت قسم اول كه قصد اعمال حسنه باشد و در بيان نيت مذكور خواهد شد.
و بيان فضيلت دوم،يعنى ذكر قلبى و كيفيت آن در باب ذكر خواهد آمد.
و اما قسم سوم،كه تدبّر در مسائل و معارف و احكام و آداب باشد عبارت است از تحصيل علوم اخرويّه و فضيلت آن،در بيان علم،معلوم شد.و اما قسم چهارم،بيان آن در بيان طول امل و ذكر مذمت دنيا و بيان موت و امثال آنها مىشود.
و در اين مقام اشاره مىشود به شرافت تفكر در عجايب صنايع آفريدگار و تدبر در آثار قدرت كامله پروردگار و كيفيت فضيلت آن و تأمل در آنچه متعلق به خود شخص است از اعمال و احوال و چگونگى آن.
اما تفكر در عجايب صنع الهى،پس شرافت آن امرى است كه بر هر كسى ظاهر است،زيرا كه تفكر آنها عبارت است از اينكه از راه دل در آيات«آفاق»[1]و«انفس»[2] سير كنى،و از آنها پى به آفريننده آنها برى،و او را بشناسى،و قدرت شامله و عظمت كامله او را بدانى.
و شكى نيست كه غرض از خلقت انسانى نيست مگر همين.و از براى احدى ترقى از حضيض نقصان،به اوج كمال ممكن نيست مگر به اين.و اين سرّ كليد خزائن اسرار الهيّه و مشكوة انوار قدسيّه است.گوش هوش به واسطه آن شنوا،و ديدۀ عبرت بين از آن بينا.و اين است كه معارف حقّه را بجز به واسطه آن نتوان صيد كرد.و كمندى است كه حقايق ثقليّه را به غير از دست آويزى آن به سوى خود نتواند كشيد.مرغ دل را پرواز به آشيان قدس به اين بال و پر ميسّر،و شخص روح را مسافرت به وطن حقيقى به واسطه اين مركب متصور است.ظلمت جهل از آن زايل و نور علم به آن حاصل مىشود.
و از اين است كه آيات و اخبار بسيار در فضل آن وارد شده است چنانچه حق تعالى مىفرمايد:
يعنى:«آيا در نزد خود تفكر نكردند كه خدا ايجاد نكرده است آسمانها و زمين و آنچه در ما بين آنها هست را مگر به سبب امرى كه حق است». [1]و به لغو و هرزه نيافريده است.