جهت است كه خداوند عالم آن را از ميان ساير مخلوقات برگزيد و او را محل امانتى كه سموات و ارضين و جبال از تحمل آن امتناع نمودند گرداند. [1]
و سيد رسل-صلّى اللّه عليه و آله و سلم-اشاره به كدورات اخلاق ذميمه فرمودهاند كه:«لو لا ان الشياطين يحومون على قلوب بنى آدم لنظروا إلى ملكوت السموات و الارض»يعنى:«هر گاه نه اين بود كه لشكر شياطين اطراف قلوب بنى آدم را احاطه كردهاند،هر آينه حقايق ملكوت آسمانها و زمين را مشاهده مىنمودند». [2]
و اشاره به موانع علائق و عادات فرمودند كه:«كل مولود يولد على الفطرة فابواه يهوّدانه و يمجّسانه و ينصّرانه»يعنى:«هر كسى متولد مىشود بر فطرت سليم،و ليكن پدر و مادر او و تبعيت آنها،او را از فطرت خود باز مىدارند و آنها را به راههاى غير مستقيمه مىافكنند». [3]
و مخفى نماند كه به هر قدر كه از براى نفس،تزكيه و صفا و علم به حقايق و اسرار، و درك عظمت حضرت آفريدگار،و معرفت صفات جلال و جمال پروردگار حاصل مىشود به همان قدر سعادت و بهجت و لذت و نعمت در نشأۀ آخرت از براى او هم مىرسد و وسعت مملكت او در بهشت به حسب معرفت او به عظمت و صفات و افعال خداوند متعال خواهد بود،به اين معنى كه معرفت در دنيا باعث استحقاق اين مراتب در آخرت خواهد شد.
شرك و اقسام آن
صفت سيم:شرك و اقسام آن و آن عبارت است از اينكه:غير از خدا ديگرى را هم مصدر امرى و منشأ اثرى داند،و چنان داند كه از غير پروردگار هم كارى «متمشّى» [4]مىشود.پس اگر به اين عقيده آن غير را بندگى و عبادت كند آن را شرك عبادت گويند.و اگر آن را عبادت نكند و ليكن اطاعت كند او را در چيزى كه رضاى خدا در آن نيست آن را شرك طاعت گويند،و اول را شرك جلى و دوم را شرك خفى نامند.و اشاره به اين شرك است قول خداى تعالى كه مىفرمايد:
(«وَ مٰا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ ») .يعنى:«ايمان نمىآورند بيشتر ايشان به خدا مگر اينكه مشركاند». [5]