نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 837
398- تفاخر را كنار بگذار، تكبّر را فرو ريز و به ياد قبرت باش!
399- فرزند بر پدر حقّى دارد و پدر نيز بر فرزند حقّى. حقّ پدر بر فرزندان اين
است كه در همه چيز جز در معصيت خدا اطاعتش كند، و حقّ فرزند بر پدر آن كه نام نيك
برايش انتخاب كند، تربيتش را خوب و قرآن را تعليمش دهد.
400- چشم زخم حق است و توسّل به نيروهاى غير طبيعى حق است، سحر حق است فال نيك
حق است.
امّا فال بد حق نيست، واگيرى (خرافى) حق نيست، بوى خوش و عسل و سوارى و نگاه
به سبزه، حرز و نگهبان (و مايه قوّت و نشاط است).
401- هماهنگى با اخلاق و رسوم مردم در موارد مشروع مايه امنيّت از دشمنى و
كينه هاى آنان است.
402- امام به يكى از افراد كه در حضورش سخن نامناسب و كوچكى گفت، فرمود: پيش
از پر در آوردن، پرواز كردى و هنوز بالغ نشده به بانگ آمدى.
شريف رضى رحمه الله مىگويد: منظور از «شكير» در اينجا نخستين پرهايى است كه
بر بال پرنده مىرويد، پيش از آن كه قوى و محكم شود و «سقب» شتر نابالغ است و شتر
معمولًا پيش از رسيدن به بلوغ، آن فرياد مخصوص را سر نمىدهد.
403- كسى كه به كارهاى مختلف بپردازد، نقشهها و پيش بينيهايش به جايى
نمىرسد.
404- در پاسخ اين سؤال كه معناى «لا حَوْل وَ لا قُوَّةَ إلّابِاللَّه» چيست؟
فرمود:
ما با خداوند و در عرض مالكيّت او مالك چيزى نيستيم و مالك نمىشويم جز آنچه
او تمليك ما كرده باشد، پس هر گاه نيرو و قدرت يا مالى را به ما بخشد ما را مكلّف
به وظايفى ساخته، در حالى كه خود او از ما نسبت به آن سزاوارتر است و هر گاه آن را
از ما بگيرد، تكليفش را از ما برداشته است.
405- امام متوجّه شد «عمّار بن ياسر» با «مغيرة بن شعبه» بحث مىكند و پاسخ او
را مىدهد، به او فرمود:
«اى عمّار! او را رها كن، چرا كه او
از دين به مقدارى اخذ كرده كه به دنيا نزديكش سازد، و عمداً حق را بر خود مشتبه
ساخته، تا شبهات را بهانه لغزشها و خلافهايش قرار دهد.
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 837