مصرفتر است و اگر طعمه حيوانات شوند تكاملى براى آنها روى داده است!) حال بر فرض اينكه طرز فكر هندوها صحيح باشد، آيا هيچ دليلى
براى عدم ناراحتى وجدان ما از انجام اين عمل، جز رايج بودن آن در محيط ما وجود
دارد؟ اينكه مىگويند:
رواج عمل زشتى در يك محيط، قبح (زشتى) آن را كم مىكند، تقريباً اشاره به همين معنى است. اين
وجدان ماست كه در چنين محيطهايى بد عادت مىشود و شمشير برنده قضاوت آن زنگ مىزند.
بنابراين ترديدى در اين موضوع باقى نمىماند كه قضاوت وجدان، بستگى زيادى به وضع
عادات و رسوم محيط دارد. بر همين اساس نمىتوانيم براى مبارزه با عادات و رسوم
غلطى كه در يك محيط وجود دارد از حربه وجدان استفاده كنيم. مثلًا: در پشت كوه قاف كشورى وجود
دارد كه مردم آن مهارت عجيبى در باطل نمودن
حق و حق نشان دادن باطل درند و به طور رسمى روى اين
عمل، معامله مىكنند و نام آن را هم حق حساب مىگذارند! شايد بى وجدان هم نباشند و به اندازه خود سهمى
از وجدان داشته باشند، اما اين عمل- كه از زشتترين كارهايت به قدرى در ميان آنها
رايج شده كه با وجدان و خاطرى آسوده آن را انجام مىدهند، حتى دلالانى براى اين
كار وجود دارد كه درست مانند خريد و فروش اجناس تجارتى براى جوش دادن اين گونه
معاملات، فعاليت مىكنند، شايد هم اين عمل را يك نوع كار گشايى و خدمت به خلق مىدانند! به
همين جهت با اينكه آب، خاك و منابع زير زمينى آنها در دنيا كم نظير است، مردمى
بيچاره، تهى دست و قابل ترحماند! در چنين محيطى وجدان به