مىكند و از كارهاى بد باز مىدارد. مثلًا به ما مىگويد: پيمان شكنى مكنيد،
ظلم و ستم روا مداريد، نسبت به يكديگر مهربان باشيد، ناتوانان را دستگيرى و حمايت
كنيد، در برابر كسانى كه بر شما حق تعليم و تربيت دارند خضوع نماييد، حق شناس،
پاكدامن و راستگو باشيد و ...
اگر تصميم بر انجام عمل خلافى بگيرم، وجدان ما به جنگ با ما برمى خيزد و در
درون وجود ما طوفان و انقلابى بر پامى سازد. آار اين انقلاب درونى به صورت رنگ
پريدگى، عصبانيت پراكندگى حواس و بى خوابى در وحود ما ظهور مىكند، آيا هرگز چنين
حالتى در هنگام تصميم بر انجام يك كار مثبت در خود مشاهده مىكنيم؟ البته كه خير،
زيرا در آن حال، وجدان ما با آن هماهنگ است و در محيط روح ما آرامش كامل
حكمفرماست.
اگر تذكرات وجدان سودمند نيفتاد و عمل خلاف انجام گرفت وجدان شروع به سرزنش و
ملامت مىكند، سيل اعتراض خود را متوجه فك انسان كرده و او را ناراحت و متأثر
مىنمايد، او را در دادگاه خود محكوم و مجازات مىكند، شلاق بر روح او مىزند و او
را وادار به توبه مىسازد.
بسيار اتفاق افتاده است كهخ افراد جنايتكار، پس از انجام عمل خود نه تنها به
شدت پشيمان مىشوند، بلكه در وجود خود شعلههاى سوزانى را احساس مىكنند كه به جان
آنها افتاده و آنها را شكنجه مىدهد. 2 درست مانند اين است كه دستگاه مخصوصى از
جنايت هولناك آنها فيلمبردارى كرده و به تكرار نمايش آن در مقابل