اگر خدا پرستانى كه نمىخواهند زير بار تعليمات انبيا و مبانى مذهبى بروند،
مسئله تأثير وجدان را به عنوان دليلى بر نفى
لزوم بعثت پيامبران پيش بكشند، موضوع قابل بحثى
است، زيرا روح اين ايراد اين است كه: چون مصالحى را كه شما براى لزوم بعثت
پيامبران ذكر مىكنيد در پرورش وجدان هم هست، به همين خاطر دليلى بر لزوم بعثت نمىبينيم.
اينجاست كه ما بايد بر روى عناوين زير، تجزيه و تحليل كاملى به عمل آورديم،
سپس قدرت حكومت وجدان و ميزان تأثير آن را در افعال انسان برسى كنيم و آن را با
ميزان تأثير مذهب و منطقه حكومت تعليمات پيامبران مقايسه نماييم. آنگاه ببينيم كه
آيا وجدان مىتواند در همه جا يا حداقل در بعضى از افراد، به جاى مذعب بنشيند يا
خير؟
1- وجدان چيست؟
قبل از هر چيز بايد درباره حيقت وجدان و چگونگى فعاليت و نحوه تأثير آن در
اعمال و رفتار انسان صحبت كنيم. ترديدى نيست كه هر كس نيروى مرموزى را در درون خود
احساس مىكند كه بر تمام اعمال، گفتار و حتى بر انديشهها و افكار او نظارت دارد.
گر چه مردم در اين احساس با هم تفاوت بسيار دارند، ولى كمتر كسى را مىتوان پيدا
كرد كه اصل وجود آن را انكار كند 1 (مگر افراد
استثنايى و احياناً بيمار!)
هرگز اين نيروى مرموز راحت نمىنشيند و هميشه احساس مىكنيم كه با تذكرات پى
در پى خود ما را به كارهاى خوب تشويق