بنابراين جاى تعجب نيست كه افعالى كه براى ديگران مباح يا مستحب شمرده مىشود،
براى آنها گناه ناميده شود!
به عبارت سادهتر: گناه بر دو قسم است.
1- گناه مطلق
كه ز هر كس سر زند گناه، عصيان و سركشى است و در خور مجازات؛ اعم از
مجازاتهاى اين جهان و يا آن جهان. (اگر چه ممكن
است درجه اين مجازات به اختلاف مرتكبين آن، متفاوت باشد، يعنى درباره بعضى خفيفتر
و درباره برخى شديدتر و در مورد گروهى ديگر، اشدّ مجازات تعيين شود.)
بايد به طور كلى پيشوايان بزرگ دين
(پيامبران و امامان) از تمام اين گناهان مصونيت
داشته باشند.
2- گناهان نسبن
يعنى كارهايى كه از نظر قانون الهى مجاز است، اما در عين حال، انجام آنها
متناسب اب مقام بعضى نيست ز ازاين رو نام گناه بر آن گذارده ميشود؛ اگر چه ممكن
است از ديگرى گناه حساب نشود و بلكه حسنهاى هم محسوب گردد. (مانند، مثالهايى كه در گذشته بيان شد)
بديهى است اين نوع گناه، در حقيقت گناه نيست، زيرا گناه واقعى همان سرپيچى، تمرّد و تخلف از قانون است و همان طور كه گفته شد:
انجام اين نوع از كارها، مستلزم هيچ گونه سرپيچى و تخلف از فرمان خدا نيست،
بلكه امورى است كه انجام آن كه انجام آن ازنظر قانونى جايز است، ولى با موقعيت و
شخصيّت افراد ممتاز و برجسته تناسب