پاسخ اين ايراد از قديمىترين ايردادهايى است كه در
بحطث عصمت پيامبران عنوان شده و دانشمندان عقايد، پاسخهاى گوناگونى به آن
گفتهاند 7 كه شايد روح همه آنها يك چيز باشد و آن اينكه: گناه، ظلم و معصيت در
همه اين موارد جنبه نسبى دارد، يعنى اينها از قبيل گناهان مطلق و معمولى نيست كه
نسبت به مقام شامخ و موقعيت برجسته پيشوايان بزرگ دين، اطلاق شده است.
توضيح اينكه: در تام امور اجتماعى، اخلاقى، علمى تربيتى و دينى انتظاراتى كه
از افراد مختفل مىرود، همه يكسان نيست. به عنوان مثال: هنگامى كه گروهى براى انام
يك خدمت احتماعى، پيش قدم مىشوند و تصميم مىگيرند يك بيمارستان براى مستمندان
بسازند، اگر يك فرد كارگر معمولى- كه در آمدش براى مخارج خودش كافى نيست- مبلغ
مختصرى به اين كار كمك كند بسيار شايان تقدير است،
اما اگر همين مبلغ را يك فرد بسيار ثروتمند بدهد، نه تنها شايان تقدير نيست،
بلكه ايجاد يك نوع نفرت، ناراحتى و انزجار نيز مىكند، يعنى همان چيزى كه نسبت به
يك فرد، خدمت قابل تحسينى محسوب مىشد، از يك فرد ديگر، كار ناپسندى شمرده مىشود!
در امور علمى نيز اگر يك شاگرد اول دبستان، نامه بسيار سادهاى با الفاظ عاميانه و معمولى
حتى با چند غلط املايى براى دوستش ينويسد، جاى تحسين و تشويق است، در حالى كه براى
يك نويسنده معروف، 110 اين اشتباهات، عيب بزرگ و گناه نا بخشودنى است.
همچنين در امور مذهبى اگر يك فرد عامى و كاملًا بى سواد- كه در