حتى گاهى تأثير اظهار عقيده صريح، ممكن است به قدرى اهميت داشته باشد كه هر
گونه فداكارى در راه آن، نه تنها عيب نباشد، بلكه افتخار و فضيلت محسوب شد و اين
به اوضاع و احوال و شرايط و امكانات افراد بستگى دارد.
امروزه نيز در سازمان ملل و جوامع ديگر در هنگام رأىگيرى، گروهى رأى ممتنع مىدهند و چنان
نيست كه هميشه اين رأىهاى ممتنع، ناشى از بى تفاوت بودن رأى دهنده، نسبت به موضوع
باشد، بلكه بسيرا مىشود كه رأى دهنده، پس از مطالعه كافى در اطراف مناسبات خود با
كشورهاى ديگرى كه در آن مسئله ذينفع هستند، صلاح كشور خويش را در اين مىبينند كه
از اظهار نظر صريح خود دارى كند، آيا اين عمل چيزى جز تقيه است؟!
بنابراين اگر پيامبر يا امام در مواردى كه اظهار واقع، هيچ گونه اثرى در ارشاد
و هدايت شنوندگان ندارد- و بلكه ممكن است جان گروهى را به خطر بيندازد- سخنى بگويد
كه ظاهر آن خلاف واقع باشد، (با اينكه به
گونهاى قصد كرده كه خلاف نيست.) آيا اين گناه
محسوب نمىشود و با مقام عصمت منافات ندارد؟ مسلماً خير و بلكه عين انجام وظيفه و
ترك آن گناه و منافى عصمت است!
ج) شواهد خلاف
سومين ايراد اين است كه: شما چگونه مىگوييد پيامبران از تمام گناهان معصومند
و مصونيت دارند، با اينكه در كتاب آسمانى شما و كلمات پيشوايان بزرگ اسلام، شواهد
زيادى وجود دارد ه حكايت از ارتكاب گناه بعضى از پيامبران مىكند. از جمله: