responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان ياران نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 99

گمراه‌كننده» به خدا پناه ببرد». [1]

« «وَلَا يَسْتَثْنُونَ»؛ و هيچ از آنها استثنا نكنند» [2] اين جمله كه حتى به يك نفر از فقرا و نيازمندان هم كمك نخواهيم كرد و او را در ميوه‌ها سهيم نمى‌كنيم، نهايت بخل و ضعف ايمان آنها را مى‌رساند.

« «فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّنْ رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ* فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ»؛ امّا عذابى فراگير از سوى پروردگارت بر باغ آنها فرود آمد در حالى كه آنان در خواب بودند، و آن باغ (سرسبز) همچون شب تاريك، سياه و ظلمانى شد». [3]

بلاهاى الهى خيلى سريع و ساده است. اگر يك صاعقه، يا زلزله، يا سونامى، يا طوفان، يا گردباد، مأموريّت يابد همه چيز را نابود مى‌كند، و آنچه باغ مذكور را سياه و ظلمانى كرد ظاهراً صاعقه آسمانى بود.

« «فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ* أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَارِمِينَ* فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ* أَنْ لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِّسْكِينٌ* وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ»؛ صبحگاهان يكديگر را صدا زدند، كه اكنون به سوى كشتزار و باغ خود حركت كنيد اگر قصد چيدن ميوه‌ها را داريد. آنها حركت كردند در حالى كه آهسته باهم مى‌گفتند: «مواظب باشيد امروز حتّى يك فقير در آن باغ بر شما وارد نشود» (آرى) آنها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيرى كنند». [4]

صفت رذيله بخل چه مى‌كند و انسان را به كجا مى‌كشاند!؟ البتّه چنين اشخاصى عذر و بهانه‌هايى براى خود مى‌تراشند. مثل اين كه «ما بايد به فكر


[1]. نهج البلاغه، كلمات قصار 93.

[2]. سوره قلم، آيه 18.

[3]. سوره قلم، آيه 19 و 20.

[4]. سوره قلم، آيات 21-/ 25.

نام کتاب : داستان ياران نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 99
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست