« «وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِى أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ
عَذَابٌ قَرِيبٌ»؛ اى قوم من! اين «ناقه» از سوى خداوند براى
شما معجزهاى است؛ بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود؛ و هيچگونه آزارى به آن
نرسانيد، كه به زودى عذاب (خدا) شما را خواهد گرفت!». [1]
پس از اين كه معجزه آن حضرت را ديدند، 64 نفر از آنان گفتند: «اين كار سحر و
جادو بود و صالح جادوگر خطرناكى است» و تنها شش نفر از آنان حق را پذيرفته و ايمان
آوردند. امّا يك نفر از آنها در مسير راه پشيمان شد و به اكثريّت باطل پيوست. وقتى
به ميان قوم خود بازگشتند و از نتيجه كار پرسيدند، 65 نفر كه اكثريّت فرستادگان
قوم ثمود بودند پيامبرشان را جادوگر خواندند و تنها 5 نفر به نفع آن حضرت شهادت
دادند، و مردم حرف اكثريّت را پذيرفتند!
همانطور كه در آيات قبل گذشت، حضرت صالح عليه السلام آب آشاميدنى را تقسيم
كرد؛ يك روز مخصوص ناقه، و روز ديگر براى استفاده مردم. و به آنها سفارش كرد از
اين قانون تعدّى نكنند.
«ناقه» در ميان قوم ثمود مىگشت و
مردم با ديدن آن به تدريج به حضرت صالح ايمان مىآوردند و بدين سان روز به روز
مؤمنانِ به آن حضرت بيشتر مىشدند. قوم ثمود كه از يك سو شاهد كم شدن جمعيّت بت
پرستان و زياد شدن طرفداران حضرت صالح عليه السلام بودند، و از سوى ديگر يك روز در
ميان، اجازه استفاده از آب آشاميدنى را داشتند، براى برطرف كردن اين دو مشكل،
تصميم به كشتن ناقه صالح گرفتند. شخص خشن سنگدلى را يافتند و او را مأمور اين كار
كردند. آن شخص ابتدا ناقه را پى كرد، سپس آن را به قتل رساند.
به آيه بعد كه اجمالًا به اين جنايت و عكس العمل حضرت صالح عليه السلام در
برابر