يكى از آداب و رسوم گذشتگان مراسم خرافى چهارشنبه سورى است، كه نتيجه آن
نابينا شدن، از دست دادن دست و پا و زيبايى صورت، خسارات مالى و جانى بسيار است.
آيا به صرف اين كه گذشتگان اين كار را مىكردند ما هم بايد انجام دهيم، يا به حكم
عقل آن را رها كنيم؟! البتّه آداب و رسوم و سنّتهاى نيك نياكان، مثل ديد و بازديد
ايّام نوروز، نظافت و خانه تكانى، هديه دادن، پوشيدن لباس نو و مانند آن، كه عقل و
خرد بر آن مهر تأييد مىزند را انجام مىدهيم.
خلاصه اين كه آداب و سنّت گذشتگان به صرف اين كه متعلّق به نياكان بوده، لازم
الاجرا نيست، بلكه تنها آن دسته از آداب و رسومى صحيح است كه مورد تأييد عقل و دين
باشد.
به هر حال، قوم حضرت صالح عليه السلام سخنان پيامبرشان را نپذيرفتند، و حضرت
در پاسخ آنها فرمود:
« «قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنتُ عَلَى
بَيِّنَةٍ مِّنْ رَّبِّى وَآتَانِى مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنصُرُنِى مِنْ
اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِى غَيْرَ تَخْسِيرٍ»؛ گفت: اى قوم! به من خبر بدهيد اگر دليل آشكارى از
پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد پس اگر من نافرمانى او
كنم، چه كسى مىتواند مرا در برابر خداوند يارى دهد؟! پس شما، جز زيان، چيزى بر من
نخواهيد افزود». [1]
همانگونه كه گذشت جمعيّت لجوج به همراه حضرت صالح عليه السلام به صحرا رفتند.
آنها هرچه در مقابل بتها دعا و تضرّع و التماس كردند نتيجهاى نگرفتند، و از
پيامبر خود خواستند كه معجزهاى ارائه دهد و حضرت صالح عليه السلام، به عنوان
معجزه ناقهاى را از دل كوه بيرون كشيد تا شايد آنها هدايت شوند، سپس در مورد ناقه
به آنها سفارش كرد: