سومين مطلب قابل توجّه در اين آيه شريفه اين كه شفاعت حساب و كتاب دارد. كسانى
مشمول شفاعت مىشوند كه حداقّل ارتباط خود را با خداوند حفظ كرده باشند؛ بدين جهت
خداوند به پيامبرش يادآور مىشود كه درباره ظالمان و كافران كه دعوتت را
نپذيرفتند، شفاعت مكن و آنها بايد همگى نابود شوند.
به هر حال حضرت نوح عليه السلام به امر پروردگار در وسط خشكى و در شهر كوفه يا
منطقه ديگرى كه از دريا دور بود شروع به ساخت كشتى كرد. قوم لجوج و عنود نوح با
مشاهده اين صحنه بسيار تعجّب كرده و عكسالعملهاى متفاوتى نشان دادند. توجّه
فرماييد:
« «وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأُ
مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ
مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ»؛ او مشغول
ساختن كشتى بود؛ و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند او را مسخره
مىكردند؛ (ولى نوح) گفت اگر ما را مسخره مىكنيد، ما نيز شما را همين گونه مسخره
خواهيم كرد!». [1]
مىگويند: هر دسته از گروههاى اشراف، نوعى استهزا كه مايه خنده و تفريح بود
براى خود انتخاب كردند. يكى مىگفت: اى نوح! مثل اين كه ادّعاى پيامبرى نگرفت، آخر
سر نجّار شدى! ديگرى مىگفت: كشتى مىسازى بسيار خوب، دريايش را هم بساز! آيا هيچ
آدم عاقلى ديدهاى در وسط خشكى، كشتى بسازد؟! بعضى ديگر شايد مىگفتند: اوه، كشتى
به اين بزرگى براى چه مىخواهى؟ لااقل كوچكتر بساز، كه اگر بخواهى به سوى دريا
بكشى، براى تو ممكن باشد!
كار آدمهاى نادانِ مغرور، مسخره كردن است و بىشك اين كار نشانه نادانى است.
تو چه مىدانى؟ شايد كسى را كه مسخره مىكنى مقامش از تو بالاتر و برتر باشد و در
نزد پروردگار اجر و قرب بيشترى داشته باشد.