به شعر
بگشايد؟» گفتند: «نه»، گفت: «پس فكر مىكنيد او دروغگو است؟ آيا هرگز سابقه دروغى
درباره او داريد؟» گفتند: «نه او هميشه نزد ما به عنوان صادق و امين، شناخته
مىشد».
در اينجا
قريش به وليد گفتند: «پس به عقيده تو درباره او چه بگوييم؟» وليد فكر كرد و نگاهى
نمود و چهره درهم كشيد و گفت: «او فقط مرد ساحرى است؛ مگر نديدهايد ميان مردان و
خانواده و فرزندان و دوستان ما جدايى مىافكند؟
بنابراين او
ساحر است و هر چه مىگويد سحرى است جالب». [1]
2- گوش
دادن سران قريش به قرآن
در سيره ابن
هشام مىخوانيم كه سه نفر از سران قريش (ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق) شبى از
شبها براى شنيدن آيات قرآن به صورت مخفيانه نزد خانه پيامبر صلى الله عليه و آله
آمدند در حالى كه حضرت نماز مىخواند و آيات قرآن را تلاوت مىكرد هر كدام در
گوشهاى پنهان شدند، بى آنكه ديگرى با خبر شود و تا صبح گوش به تلاوت قرآن سپردند
و هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولى به زودى در جاده، يكديگر را ديدند و هر كدام به
نحوى، ديگرى را سرزنش كرد:
«ديگر اين كار را تكرار نكنيد كه اگر بعضى از
سفيهان شما اين منظره را ببينند؛ افكارى براى آنها پيدا مىشود»! شب ديگر همين كار
را تكرار كردند و صبح هنگامى كه يكديگر را مشاهده كردند همان سخنان شب قبل و همان
سرزنشها
[1]. مجمع البيان، جلد 10، صفحه 386، و بسيارى
ديگر از مفسران مانند: فخر رازى، مراغى، قرطبى، نويسنده الميزان و فى ضلال، اين
حديث را با تفاوتهائى نقل كردهاند.