و قرارداد
عدم تكرار چنين كارى را مطرح كردند، و به خانههاى خود رفتند؛ اتفاقاً شب سوم نيز
همين مسأله دقيقاً تكرار شد، و صبح هنگامى كه يكديگررا بار ديگر ملاقات كردند،
بعضى گفتند: «ما از اينجا تكان نمىخوريم تا عهد و پيمان ببنديم و براى هميشه اين
كار را ترك كنيم»، سرانجام پيمان بستند و متفرق شدند. [1]
آرى جاذبه
قران آنقدر زياد بود كه حتى دشمنان سر سخت در مقابل آن زانو مىزدند؛ و اگر
پردههاى تعصب و لجاجت و علاقه به حفظ منافع شخصى، كنار مىرفت يقيناً ايمان مىآوردند.
3- داستان
ابن ابى العوجاء و دوستانش
مرحوم طبرسى
در احتجاج از هشام بن حكم، دانشمند معروفى كه از شاگردان امام صادق عليه السلام
بود مىگويد كه: ابن ابى العوجاء، و ابوشاكر ديصانى، و عبدالملك بصرى، و ابن مقفع-
كه همگى از ملاحده و افراد بى ايمان بودند- كنار خانه كعبه جمع شده و اعمال حاجيان
را به باد مسخره مىگرفتند و بر قرآن طعنه مىزدند.
ابن ابى
العوجاء گفت: بياييد هر كدام از ما يك چهارم قرآن را نقض كنيم (و چيزى همانند آن
بياوريم) و ميعاد ما سال آينده در همين جا خواهد بود در حالى