از سوى ديگر خداوند از اينكه آدم از درخت علم و دانش خورده و همانند يكى از
خدايان شده وحشت كرده كه مبادا از درخت حيات و زندگى هم بخورد و عمر جاودان پيدا
كند. اينجا بود كه دستور اخراج او را از باغ بهشت صادر كرد و به فرشتگان دستور داد
با شمشير آتشبار، از درخت حيات نگهبانى كنند، مبادا آدم به آن نزديك شود.
فراموش نكنيم كه اين همان توراتى است كه امروز به عنوان كتاب مقدس تمام
يهوديان و مسيحيان جهان شمرده مىشود و همگى به محتواى آن ايمان دارند، ومعتقدند،
در عصر نزول قرآن نيز عيناً در دست يهود و نصارى بوده است.
البته ما هرگز معتقد نيستيم كه اين گونه افسانههاى كودكانه و مبتذل در كتاب
آسمانى موسى عليه السلام وجود داشته و يا انبياء بعد از او از آن حمايت كردهاند؛
ولى به هر حال اين افسانه عجيب، مطالب فوق العاده زنندهاى درباره خداوند دارد كه
هر يك از ديگرى زنندهتر است، از جمله:
1. افترا به خدا آنجا كه فرمود: اگر از اين درخت
(علم و دانش) بخوريد مىميريد.
2. نسبت بخل به خدا دادن، كه راضى نبود آدم و حوا
از درخت علم و دانش بخورند و آگاه و عاقل گردند، و اينكه خدا مىخواست آنها در جهل
و نادانى بمانند.
3. خداوند اين قدر به آن دو عقل و دانش نداده بود
كه زشتى برهنگى خود