8. و آواز خداوند خدا را شنيدند كه به هنگام نسيم
روز در باغ مىخراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان
باغ پنهان كردند 9. و
خداوند خدا آدم را آواز كرده، وى را گفت كه كجايى؟ 10. او ديگر جواب گفت كه آواز ترا در باغ شنيدم و
ترسيدم زيرا كه برهنهام به جهت آن پنهان شدم 11. و خدا به او گفت كه تو را كى گفت كه برهنهاى؟
آيا از درختى كه تو را امر فرمودم كه نخورى خوردى؟ 12. و آدم گفت: زنى كه از براى بودن با من دادى او
از آن درخت به من داد كه خوردم 13. و خداوند خدا به زن گفت اينكه كردى چيست؟ و زن گفت: كه
مار مرا اغوا نمود كه خوردم 14. و خداوند خدا به مار گفت چون كه اين كردى از تمامى بهايم و
تمامى حيوانات صحرا ملعونى، بر شكمت خواهى رفت و تمامى روزهاى عمرت خاك خواهى خورد
...
22. و خداوند خدا گفت كه اينك آدم نظر به دانستن
نيك و بد چون يكى از ما شده است پس حال مبادا كه دست خود را دراز كرده هم از درخت
حيات بگيرد و بخورد دائماً زنده ماند 23. پس از آن سبب، خداوند خدا، او را از باغ عدن راند، تا
آنكه در زمينى كه از آن گرفته شده بود فلاحت (كشاورزى) نمايد 24. و آدم را راند،
و در طرف شرقى باغ عدن كروبيان (فرشتگان) را و شمشير آتشبارى كه به جهت نگاهبانى
راه شجره حيات گردش مىكردند مسكن داد». [1]
عصاره بيان تورات در زمينه تاريخ آفرينش آدم عليه السلام و خروج او از بهشت به
زبان ساده چنين مىشود:
خداوند آدم را آفريد، و در شرق عدن در باغى سكونت داد، تا آن را باغبانى
[1]. تورات، سفر تكوين، فصل دوم و سوم
از ترجمه فارسى تورات چاپ انگلستان، سال 1878 كه به قلم ويليام گلن كه به فرمان
مجمع مشهور بريتيش فارين بايبل سوسايتى ترجمه شده است.