و نيز از آيات 26 و 27 سوره اعراف و آيه 121 سوره طه استفاده مىشود كه آدم
عليه السلام و همسر او در بهشت لباسى بر تن داشتند؛ اما هنگامى كه از شجره ممنوعه
خوردند، لباس بهشتى از تنشان فرو ريخت، و آنها از برگهاى درختان بهشت براى خود
لباس درست كردند.
طبق آيات فوق: اولًا بالاترين نقطه قوت آدم كه او را به مقام خليفه اللهى
رساندو مسجود فرشتگان شد، همان آگاهى از عِلمُ الاسماء و دانستن حقايق و اسرار
جهان هستى بود.
ثانياً بيرون رفتن آدم از بهشت به خاطر خوردن از درختى بود كه قبلًا براى او
ممنوع شده بود؛ گرچه قرآن نامى براى آن درخت ذكر نكرده، ولى ظاهر اين است كه ميوه
جالبى داشته و هدف از ترك آن، همان آزمايش و امتحان آدم عليه السلام است تا در
برابر وسوسههاى نفس و شيطان قوت ايمان و اراده او آزموده شود.
و از تعبير به ازلَّهُما الشَّيطانُ: «شيطان، آدم و همسرش را به لغزش واداشت» روشن مىشود كه
خوردن از درخت ممنوع، تنها يك لغزش بود، نه ارتكاب گناه و طغيان در برابر خداوند و
شكستن حريم عبوديت.
حال به سراغ تورات كنونى مىرويم تا ببينيم اين ماجراى تاريخى را چگونه با
انواع خرافات و مسائل غير منطقى و حتى كودكانه آميختهاند.
در فصل دوم سفر تكوين شماره 7- 25 چنين آمده است:
«7. پس خداوند خدا آدم را از خاك زمين صورت داد و نسيم حيات را بر دماغش دميد، و
آدم، جان زنده شده 8. و خداوند خدا در عدن از طرف شرقى باغى غرس نمود، و انسانى كه مصور ساخته بود،
در آنجا گذاشت 9. و
خداوند