انديشهها بر مىشمرد و مىگويد: فَاقْصُصِ
الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ: «اين
داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)». [1]
در جاى ديگر بيان سرگذشت پيامبران پيشين را مايه ثبات قلب و تقويت اراده
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بيدارى و آگاهى مؤمنان شمرده و مىفرمايد: وَكُلًاّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا
نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى
لِلْمُؤْمِنِينَ: «ما از سرگذشتهاى همه پيامبران براى تو شرح
مى دهيم، تا بوسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم؛ (و ارادهات قوى گردد) و در اين (اخبار
و سرگذشتها،) براى تو حقّ آمده، و براى مؤمنان موعظه و تذكّرى است». [2]
و درباره داستان حضرت نوح عليه السلام مىگويد: وَلَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: «ما اين ماجرا را به عنوان نشانه اى در ميان امتها باقى
گذارديم؛ آيا كسى هست كه پند گيرد؟» [3]
و بالاخره درباره آثارى كه از پيشينيان باقى مانده است در يك تعبير زنده و
زيبا چنين مىگويد: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى
الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ
بِهَا فَإِنَّهَا لَاتَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى
فِى الصُّدُورِ:
«آيا آنان در زمين سير نكردند، تا
دلهايى داشته باشند كه (حقيقت را) با آن درك كنند؛ يا گوشهايى كه با آن (نداى حق
را) بشنوند؟! زيرا (بسيار مى شود كه) چشمهاى ظاهر نابينا نمى شود، بلكه دلهايى كه
در سينهها است كور مى شود». [4]
به اين ترتيب نه تنها تفصيل تاريخ، بلكه آثار تاريخى خاموش بازمانده از