محسوس نشان مىدهد و كمك بزرگى به فهم صحيح ارزشهاى انسانى مىكند، عاقبت ظلم
و ستمگرى و خودكامگى به كجا مىكشد؟ و نتيجه اختلاف و پراكندگى كدام است؟ و اينكه
پايان تعصب و لجاجت و تك روى و بى اعتنايى به واقعيتها چگونه رقم مىخورد؟ همه از
جمله مسائلى است كه به وسيله تاريخ به دست مىآيد.
به همين دليل مىتوان گفت تاريخ همان آب حيات است كه مىتواند به انسان عمر
طولانى دهد؛ زيرا مطالعه تاريخ پيشينيان محصول هزاران سال تجربيات انسانهاى گذشته
را در اختيار نسل امروز و فردا مىگذارد. قرآن مجيد در يك جمله كوتاه به اين حقيقت
مهم اشاره مىكند و مىفرمايد: لَقَدْ
كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُوْلِى الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً
يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَىْءٍ
وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ: «به
راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى صاحبان انديشه بود. اينها داستان دروغين نبود؛
بلكه (وحى آسمانى است، و) با كتب آسمانى پيشين هماهنگ است؛ و در آن است شرح هر
چيزى (كه مايه سعادت انسان است)؛ و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مى
آورند». [1]
جالب اينكه قرآن اين سخن را بعد از داستان پر ماجرا و بسيار عبرتانگيز حضرت
يوسف عليه السلام، كه در ابعاد مختلف مسائل تربيتى قابل استفاده و نتيجهگيرى است
بيان مىكند.
قرآن در جاى ديگر، داستانها و سرگذشتهاى پيشينيان را سبب بيدارى