عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِى شَيْخاً انَّ هَذَا لَشَىْءٌ
عَجِيبٌ: «اى واى بر من آيا من فرزند مىآورم در حالى
كه پيرم و اين شوهرم نيز پيرمرد است اين بسيار عجيب است» [1].
ولى بالافاصله فرشتگان به او هشدار دادند كه هرگز نبايد از رحمت خدا مأيوس
گردد.
بنابراين بسيار بعيد به نظر مىرسد كه منظور نبوت باشد؛ لذا منظور از آن يا
حكومت مطلقه الهيّه بر اموال و نفوس و تمام شئون جامعه انسانى است، يا حكومت ظاهرى
و باطنى بر ارواح و نفوس از طريق تربيت ظاهرى و باطنى و رساندن آنها به كمال مطلوب
به اذن خدا است، نه فقط نشان دادن راه كه شأن همه انبياء و رسولان الهى مىباشد،
بلكه ايصال به مطلوب.
به هر حال مقامى است و الا و ما فوق نبوّت، كه جمعى از انبياء واجد آن
بودهاند.
و اما در مورد سوّم كه حضرت ابراهيم تقاضاى اين مقام را براى بعضى از فرزندان
مىكند، و بلافاصله پاسخ مىشنود: كه اين مقام كه نوعى عهد و پيمان الهى است به
ظالمان نمىرسد، سخن در معنا و مفهوم «ظالم» است.
بايد ديد منظور از «ظالم» چه كسى است؟ آيا فقط كسى است كه در حال تقاضا موصوف
به اين صفت است؟ در حالى كه بسيار بعيد به نظر مىرسد، بلكه محال است ابراهيم چنين
تقاضايى را براى آن دسته از ذريهاش كه بالفعل ظالم هستند، بكند و خودش كه بعد از
گذراندن آنهمه امتحانات سنگين مشمول چنين عنايتى شده، چگونه ممكن است آن را براى
بعضى از ذريه ظالمش تقاضا كند؟ چنين چيزى ممكن نيست، خواه اين ظلم به معناى كفر
باشد آنچنان كه قرآن مىگويد:
انَّ الشِّرْكَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ[2] و يا به معناى گسترده آن كه هرگونه فسق و
فجور و گناهى را شامل شود.