نخستين آيه مورد بحث از سه موضوع پرده برمىدارد: نخست؛ آزمايشهاى مهمّى كه ابراهيم از سوى پروردگار
با آن روبهرو شد و از عهده همه آنها به خوبى برآمد، دوّم پاداش مهمى بود كه ابراهيم در اين زمينه از
خداوند گرفت، و آن مقام امامت بود سوّم تقاضاى ابراهيم در مورد بخشش اين موهبت به گروهى از
دودمانش، و پاسخ پروردگار به او كه: «ظالمان از ذريهاش هرگز به اين مقام والا دست
نخواهند يافت» وَ اذ اْبتَلى ابراهِيمَ رَبُّهُ
بِكَلِمَاتٍ فَاتَمَّهُنَّ قَالَ انِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ امَاماً قَالَ وَ مِنْ
ذُرِّيَّتى قَالَ وَلَايَنالُ عَهْدِى الظَّالِمينَ.[1]
در مورد قسمت اوّل و تفسير «كلمات» در بحث قبل مشروحاً سخن گفتيم در مورد دوّم
يعنى نيل به مقام والاى امامت نيز سخن بسيار است كه امامت ابراهيم چگونه امامتى
است؟
آيا امامت به معناى «نبوّت» است؟ در حالى كه قرائن روشن نشان مىدهد اين سخن
را ابراهيم بعد از وصول به مقام نبوّت و در اواخر عمرش بيان فرمود؛ در آن زمان كه
داراى ذريه و فرزندانى همچون اسماعيل و اسحاق شده بود، و به ادامه دودمانش در
آينده اميدوار گشته بود؛ و لذا براى آنها نيز تقاضاى مقام امامت كرده؛ زيرا
مىدانيم ابراهيم تا ساليان دراز فرزندى نصيبش نشده بود، و حتى زمانى كه فرشتگان
مأمور عذاب قوم لوط نزد او آمدند، و او و همسرش را بشارت به تولّد فرزندان دادند،
ابراهيم با تعجب اين بشارت را پذيرفت، چنانكه در آيه 54 سوره حجر، مىخوانيم: قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِي الْكِبَرُ
فَبِمَ تُبَشِّرُونَ- قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنْ
الْقَانِطِينَ: «گفت:" آيا به من بشارت مىدهيد در حالى
كه پير شدهام! به چه چيز مرا بشارت مىدهيد"! گفتند:" تو را به حق
بشارت داديم، هرگز از مأيوسان مباش".»
حتى همسر او از اين بيشتر تعجب كرد و با ناباورى گفت: قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَ انَا