مناسب نيست،
در حالى كه قرآن در آيه بالا مىگويد: وَ كَانَ رَسُولًا
نَبِيّاً، و اينكه گفتهاند: «از سوى پدرش رسالتى براى هدايت قبيله جُرهم كه
ساكن «مكه» بودند، داشت، آن هم مناسب به نظر نمىرسد؛ زيرا ظاهر قرآن اين است كه
اسماعيل مذكور در اين آيه رسالت الهيه داشته است، نه رسالت از سوى ابراهيم عليه
السلام.
بعلاوه اگر
منظور اسماعيل فرزند حضرت «ابراهيم» عليه السلام باشد مناسب اين بود كه بعد از ذكر
ابراهيم عليه السلام در آيات قبل ذكر شود، نه بعد از موسى.
ولى به هر
حال اين گفتگو تأثيرى در بحث ما كه مسأله ويژگى انبياء است، ندارد.
***
3- امانت
مقام نبوّت و
رسالت، مقامى است كه هم «صدق» را مىطلبد و هم «امانت» را، امانت در نقل وحى، و
ابلاغ به مردم، امانت در حفظ اسرار الهى، در حقيقت صدق و امانت به يك ريشه باز
مىگردد؛ منتها صداقت امانت در گفتار و امانت صداقت در عمل است! لذا در دومين آيه
مورد بحث، قرآن مجيد مىفرمايد: «قوم نوح رسولان را تكذيب كردند در آن هنگام كه
برادرشان" نوح" به آنها گفت:" آيا تقوا پيشه نمىكنيد، من براى شما
رسول امينى هستم"» كَذَّبَتْ قَومُ نَوحٍ
الْمُرْسَلِينَ- اذْ قَالَ لَهُمْ اخُوهُمْ نُوحٌ الَا تَتَّقُونَ- انِّى لَكُمْ
رَسُولٌ امِينٌ
همين تعبير
انِّى لَكُمْ رَسُولٌ امِينٌ درباره هود [1]
و صالح [2] و لوط [3]
و