تعبير به
«مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنّينَ» ظاهراً اشاره به اين نكته است
كه حتى اگر فرشتگان در زمين زندگى مىكردند و هيچ تصادم و خصومتى با هم نداشتند
باز هم فرشتهاى از جنس خودشان به عنوان رهبر براى آنها مىفرستاديم؛ زيرا هدف
بعثت انبياء تنها پايان دادن به خصومتها و اقامه قسط و عدالت اجتماعى نيست، بلكه
همه اينها مقدمهاى براى پيمودن راه، و كمالات معنوى، و قرب الى اللَّه است.
به هر حال
شبيه همين معنا در لباس ديگرى در آيه 9 سوره انعام آمده است، كه در پاسخ بهانههاى
مشركان مىفرمايد: وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ
رَجُلًا وَ لَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ: «اگر
پيامبر را فرشتهاى قرار مىداديم، حتماً او را به صوت انسانى در مىآورديم باز
(به پندار آنان) كار را بر آنها مشتبه مىساختيم، همانگونه كه آنها كار را بر
ديگران مشتبه مىساختند»!.
اين نكته نيز
قابل توجه است كه قرآن روى اسوه و سرمشق بودن پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و
سلم يا ساير پيامبران تكيه مىكند؛ و به مردم توصيه مىنمايد كه از برنامههاى
عملى آنان سرمشق بگيرند، در يكجا مىگويد: لَقَدْ
كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ: «براى شما
زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود» [1] و در جاى
ديگر مىفرمايد: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى
ابْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ: «براى شما سرمشق نيكويى در زندگى
ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت» [2].
همين معنا در
آيه 6 همين سوره نيز تكرار شده است.
به هر حال
مسأله تعليم و تربيت از طريق سرمشق گرفتن از رهبران الهى چيزى است كه هم تحليلهاى
منطقى آن را تأييد مىكند و هم آيات قرآنى.