انسان كامل
را در عمل نشان دهند تا انسانها به آنها تأسى جويند، و قدم در جاى قدمهاى آنها
نهند، و اين مسير پر پيچ و خم را به رهبرى آنها بپيمايند.
به تعبير
ديگر: در وجود انسان چيزى به نام روحيه محاكات موجود است يعنى مسائلى را كه در
همجنسان خود مىبيند، ناخود آگاه به سوى آن جلب و جذب مىشود؛ البتّه اين احساس
در سر حدّ يك انگيزه جبرى نيست، بلكه زمينهاى است، براى يك حركت ارادى، همانند
تشنگى براى انسان تشنه كه او را مجبور به نوشيدن آب نمىكند ولى زمينه ساز است.
هنگامى كه
پيامبران يا امامان معصوم عليه السلام از جنس بشر با دستورات جامع الهى به سوى او
آيند، و اين دستورات را در عمل ارائه دهند، و با تقوا و راستى و درستى خويش فضايل
انسانى را آشكار سازند، ديگر انسانها زمينههاى مستعدى براى جلب و جذب اين صفات
پيدا مىكنند.
لذا قرآن
مجيد در مقابل كسانى كه با اصرار مىگفتند: «چرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
از جنس ملك نيست، و يا لااقل چرا فرشتهاى او را همراهى نمىكند؟» تصريح مىكند كه
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بايد از جنس خود انسانها باشد، همانگونه كه
اگر در روى زمين فرشتگانى زندگى مىكردند، بايد پيامبرانى از جنس فرشتگان در ميان
آنها ظاهر شوند وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ انْ يَؤُمِنُوا اذْ جَائَهُمُ الْهُدى
الَّا انْ قَالُوا ابَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا قُلْ لَوكَانَ فِى الْارْضِ
مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ
مَلَكاً رَسُولًا.
«تنها چيزى كه مانع ايمان آوردن مردم بعد از
آمدن هدايت شد اين بود كه گفتند:
" آيا
خداوند بشرى را به عنوان رسول مبعوث كرده است؟ بگو اگر در روى زمين فرشتگانى
(زندگى مىكردند و) با آرامش گام بر مىداشتند، ما از آسمان فرشتهاى به عنوان
رسول بر آنها مىفرستاديم" (چرا كه رهبر گروهى بايد از جنس خود آن گروه باشد»
[1].