اجتماعى را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد و هم فطرت الهى آنها را
شكوفا سازد، به همين دليل مىگوييم نياز بشر امروز، مخصوصاً كشورهايى كه از تمدن
صنعتى سهم بيشترى دارند، به مذهب، از هر زمانى بيشتر است.
اقوام وحشى، يا نيمه وحشى، آمادگى زيادى براى پذيرش مذاهب ندارند، و اگر هم
مذهب را پذيرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند.
ولى هنگامى كه مذهب در مراكز تمدن آشكار شود، به سرعت از آنجا به نقاط ديگر
نشر پيدا مىكند، زيرا مردم مناطق ديگر، براى حل مشكلاتشان دائماً در اين مناطق
رفت و آمد دارند، به علاوه وسائل نشر هرچه باشد، در اين مراكز بيشتر است.
ممكن است گفته شود، پس چرا اسلام بزرگترين آيين الهى، از يك منطقه عقب افتاده
برخاست؟
ولى اگر درست به نقشه جغرافيا نگاه كنيم مىبينيم اين نقطه عقب افتاده يعنى
«مكّه» در واقع مركزى بوده كه در اطراف آن، بقاياى پنج تمدن معروف بزرگ وجود
داشته، و مكّه نسبت به آنها مانند مركز دايره حساب مىشده است.
در شمال تمدن روم شرقى و شامات، در شمال شرقى تمدن ايران و كلده و آشور، در
جنوب تمدّن يمن، و در غرب تمدّن مصر باستان، درست به همين دليل، هنگامى كه اسلام
گسترش يافت تمام قلمرو اين تمدنهاى پنجگانه را زير سيطره خود قرارداد و همه را در
خود ذوب نمود، جنبههاى مثبت هركدام را گرفت، و جنبههاى منفى را حذف كرد و مسائل
هم عقيدتى و عملى را بر آن افزود و تمدن باشكوه اسلامى در سرتاسر اين مناطق ظاهر گشت.
خلاصه با توجّه به آنچه در بالا گفتيم روشن مىشود چرا خداوند حكيم پيامبران
بزرگ خويش را از شرق ميانه مبعوث كرده، و چرا مشرق زمين كانون ظهور اديان بزرگ
الهى بوده است.