در نهمين آيه مورد بحث، ضمن اشاره به مسأله ازدواج پيامبر صلى الله عليه و آله
با همسر مطلقه پسر خوانده خود كه براى شكستن يك سنّت جاهلى صورت گرفت (زيرا آنها
پسر خواندهها را پسر حقيقى محسوب مىكردند) مىفرمايد: «هيچ جرمى بر پيامبر صلى
الله عليه و آله در آنچه خدا بر او واجب كرده است نيست (كه با سنتهاى غلط به
مقابله برخيزد) اين يك سنت الهى است كه درباره كسانى كه پيش از اين بودهاند نيز
جارى شده است و فرمان خدا، روى حساب دقيقى است» مَا كَانَ عَلَى النَّبِىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ
اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِى الَّذينَ خَلَوا مِنْ قَبْلُ وَ كَانَ امْرُ
اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً
در اينكه اين سنّت كه در اقوام گذشته جارى بوده است چيست كه خداوند كار
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را عطف به آن مىكند؟ جمعى از مفسّران گفتهاند
كه منظور، سنّت الهى در زمينه رفع مانع از استفاده كردن از لذات حلال، يا تعدد
همسران بوده كه در امم سابقه نيز جريان داشته است. [1]
در حالى كه در آيات قبل و بعد اين آيه، نشانههاى روشنى وجود دارد كه گواهى
مىدهد اين سنت مربوط به ابلاغ يك رسالت الهى بوده است، نه بهرهگيرى از لذات
حلال، چنانكه در آيه بعد از آن مىخوانيم:
الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَونَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ
احَداً الَّا اللَّهَ: «آنها (پيامبران پيشين) كه
تبليغ رسالتهاى الهى مىكردند و از او مىترسيدند و از هيچكس جز خدا واهمه
نداشتند».
آنچه از همه مناسبتر به نظر مىرسد اين است كه اين رسالت الهى چيزى جز «شكستن
سنتهاى غلط» نبوده است.
در آيات قبل از آن نيز مىخوانيم: وَ تَخْشَى
النَّاسَ وَ اللَّهُ احَقُ أن تَخْشَيهُ: «تو در
انجام اين مأموريت از مردم واهمه داشتى و خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى» و
در دنباله همين آيه، با صراحت مىگويد لِكَيْلَا
يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ فِى ازْواجِ ادْعِيَائِهِمْ اذَا قَضَوْا
مِنْهُنَّ وَطَراً «همسر مطلقه زيد را به ازدواج تو در آورديم تا
مشكلى
[1]. مجمعالبيان، جلد 7، صفحه 361-
تفسير فخررازى، جلد 25، صفحه 13- تفسير قرطبى، جلد 8، صفحه 5277 و روح المعانى،
جلد 22، صفحه 25.