با اينكه مسأله وحى از دائره حس انسانى معمولى بيرون است، و همانگونه كه
گفتيم ما فقط علم اجمالى به آن داريم نه تفصيلى، در روايات اسلامى توضيحات بيشترى
در اين زمينه آمده است كه به گوشهاى از آن ذيلًا اشاره مىشود:
1- در حديثى از امير مؤمنان على عليه السلام مىخوانيم كه امام عليه السلام
براى وحى تفسيرها و اقسام متعددى بيان فرمود:
اوّل: «وحى نبوت و رسالت» كه در آيه
شريفه انّا اوْحَيْنَا الَيْكَ كَمَا اوْحَيْنَا
الى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ ... «ما به تو وحى فرستاديم به همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى
كرديم» (نساء 163) آمده است.
دوّم: «وحى الهام» كه در آيه وَ اوْحى رَبُّكَ الىَ النَّحْلِ انِ اتَّخِذى مِنَ
الْجِبَالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجِرَ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ: «پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه از كوهها و از
درخت و بستهايى كه مىزنند خانههايى براى خود انتخاب كن» (نحل 68) آمده.
سوّم: «وحى اشاره» همانگونه كه خداوند متعال
درباره زكريا فرمود: فَخَرَجَ عَلى
قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَاوْحى الَيْهِمْ انْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ
عَشِيّاً: «زكريا از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون
آمد و با اشاره به آنها گفت: صبح و شام خدا را تسبيح گوييد» (مريم 11).
چهارم: «وحى تقدير» همانگونه كه مىفرمايد: وَ اوْحى فى كُلِّ سَمَاءٍ امْرَهَا (و فرمان خود را در هر آسمانى مقدر فرمود) (فصلت 12).
پنجم: «وحى امر» همانگونه كه درباره
حواريين مىخوانيم: وَ اذْ اوْحَيْتُ الى
الْحَوارِيِّينَ انَ آمِنُوا بى وَ بِرَسُولى: «به خاطر بياور هنگامى را كه به حواريين امر كردم كه به من و فرستادهام
ايمان بياوريد» (مائده 111).