بيدارى ندارد، مىفرمايد: «ابراهيم به فرزندش اسماعيل گفت: فرزندم من در خواب
ديدم كه بايد تو را ذبح كنم! بنگر نظر تو چيست؟ گفت: پدرم! هرچه امر به تو شده
اجرا كن»! قَالَ يَا بُنىَّ انِّى ارى فِى
الْمَنَامِ انِّى اذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرى قَالَ يَا ابَتِ افْعَلْ مَا
تُؤْمَرُ
و در آيات بعد از آن مىخوانيم كه ابراهيم آماده براى اجراى اين فرمان شد،
مسلّماً اگر اين رؤيا همچون رؤياهاى معمولى بود هرگز ابراهيم عليه السلام آماده
قربانى كردن فرزند نمىشد اين نشان مىدهد كه اين خواب و رؤيا يك وحى قطعى الهى
بوده.
همين معنا در مورد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله در مورد بشارتى كه در
خواب به او داده شده بود كه مسلمانان در نهايت امنيّت و در حال انجام مناسك خانه
خدا وارد مسجد الحرام مىشوند صدق مىكند
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقَّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ
الْحَرامِ انْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ: «خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست
بود، به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيّت و
در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا ناخنهاى خود را كوتاه كردهايد» (فتح 27).
تعبير به «صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُؤْيَا» به خوبى نشان مىدهد كه اين خواب يك خواب الهى بود كه نوعى
از انواع وحى است.
***
در پنجمين و آخرين آيه مورد بحث، به
يكى از طرق ارتباط انبيا به مبدأ عالم هستى كه در نخستين آيه نيز به طور كنايه (و
با تعبير من وراء حجاب) آمده بود، اشاره كرده، مىفرمايد: «هنگامى كه موسى عليه
السلام به سراغ آن آتش (كه در جانب طور مشاهده كرد) آمد، از طرف راست وادى در آن
سرزمين بلند و پربركت از ميان درخت، ندايى داده شد كهاى موسى! منم خداوند
پروردگار جهانيان»! فَلَمَّا اتَاهَا
نُودِىَ مِنْ شَاطِىءِ الْوَادِ الْايْمَنِ فِى الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ
الشَّجَرَةِ انْ يَا مُوسى انّى انَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ.