عكس العمل متهم هنگامى كه مثلًا با لباسهاى خونين مقتول يا ساير آثار جرم
روبهرو مىشود. اطلاعاتى كه همسايگان محل دارند و رفت و آمدهاى متهمين در آنجا و
امور ديگرى از اين قبيل.
گاه بررسى اين امور، سبب مىشود كه قاضى يقين پيدا كند هيچگونه رابطهاى ميان
متهم و قتل نيست، حسن سابقه، عدم ضد و نقيضگويى در پاسخها، و امور ديگر، همگى
نشان مىدهد كه از اين اتّهام مبرّاست، و گاه از مجموع اينها يقين حاصل مىشود كه
اين كار از متهم سرزده است، نه غير او، و قاضى مىتواند براساس يقين حاصل شده از اين
مقدمات كه جنبه نزديك يك حس دارد رأى نهايى را صادر كند.
اين طرز استدلال، منحصر به مسايل قضايى نيست، بسيارى از دانشمندان از اين روش
براى حلّ مشكلات مسائل تاريخى و اجتماعى، و حتّى فرضيههاى علوم طبيعى استفاده
مىكنند، مخصوصاً در مسائل سياسى كه غالباً ريشههاى اصلى به دلايلى كه نياز به
شرح ندارد، مكتوم و مستور مىماند، غالباً همين روش «جمعآورى قرائن» كار ساز است.
در مورد مدّعيان نبوت، و براى شناخت پيامبران راستين از دروغين، نيز به خوبى
مىتوان هر دو گروه را غالباً از طريق جمعآورى قرائن شناخت، فى المثل در مورد يك
مدّعى نبوّت امور زير بايد مورد توجه قرار گيرد:
1- وضع محيط دعوت و اينكه او از ميان چه مردمى برخاسته، و اصول اعتقادى و
اخلاقى حاكم بر آن محيط چه بوده است؟
2- زمان ادعاى نبوّت كه در آن عصر وضع جهان چگونه بوده؟ و محيط زندگى مدعى
نبوّت در آن زمان چه شرايطى داشته است؟
3- خصوصيات اخلاقى و صفات و روحيات و سوابق زندگى او از نظر تقوا و