شاهد اين سخن آنكه در آيه 38 رعد مىخوانيم: وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ انْ يَأْتِىَ بِآنَةٍ الَّا بِاذْنِ اللَّهِ: «هيچ پيامبرى نمىتواند آيت و معجزهاى بياورد مگر به
فرمان خدا».
همين معنا به وضوح در سوره انعام آيه 109 نيز آمده است، مىفرمايد: وَ اقْسَمُوا بِاللَّهِ ايْمَانِهِمْ لَئِنْ جَائَتْهُمْ
آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ انَّمَا الْآياتُ عِنْدَاللَّهِ وَ مَا
يُشْعِرُكُمْ انَّهَا اذا جَائَتْ لَايُؤْمِنُونَ: «آنها با نهايت اصرار سوگند به خدا ياد كردند كه اگر نشانه يا معجزهاى براى
آنها بيايد حتماً به آن ايمان مىآورند، بگو معجزات از ناحيه خدا است (و در اختيار
من نيست به علاوه) شما نمىدانيد كه آنها پس از آمدن معجزات (باز) ايمان
نمىآورند».
اين آيه از يك سو لجاجت آنها را در امر تقاضاى معجزات روشن مىسازد، و از سوى
ديگر وابستگى معجزات را به اراده مطلقه پروردگار.
آخرين سخن در اين زمينه اينكه قرآن مجيد خارق عادات و معجزات فراوانى براى
انبياى سلف بيان كرده است مسلماً پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله هرگز
نمىتوانسته است اين معجزات را در كتاب آسمانيش ذكر كند و از طريق وحى الهى از
آنها پرده بردارد بىآنكه خودش چيزى از آنها را ارائه دهد، در حالى كه خود را به
عنوان خاتم انبيا و بزرگترين آنها به مردم معرفى مىكند، و آيين خويش را آيين
جاودانى و برترين آيينها.
چگونه مردم قانع مىشوند كه انبياى ديگر آن همه معجزات داشتند و پيامبر اسلام
صلى الله عليه و آله با آن همه مقام و عظمتش معجزهاى همچون آنها نداشته است.
اين تحليل نشان مىدهد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله غير از قرآن مجيد
معجزات چشمگير ديگرى كه بىشباهت به معجزات انبياى سلف نبوده داشته است، آياتى از
قرآن نيز گواه بر اين موضوع است كه به خواست خدا در جاى خود خواهد آمد، بنابراين
اصرار بر نفى معجزات ديگر از سوى بعضى از ناآگاهان به هيچ وجه صحيح به نظر نمىرسد.