تنهايى بر آن همه ساحران ورزيده و ماهر و ايمان ساحران كه نشانه روشنى بود بر
اعجاز موسى و اتكاى آن به نيروى الهى، باز دست از سخن خود برنداشتند و گفتند «او
رييس شما ساحران است» و اينها همه يك توطئه است! انَّهُ لَكَبِيرُكُمْ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ (طه 71)
و لذا در آيه 111 انعام مىفرمايد:
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا الَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَ كُلَّمَهُمُ الْمَوْتى
وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَ شُىْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا الَّا انْ
يَشَاءَاللَّهُ: «اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل مىكرديم و
مردگان با آنها سخن مىگفتند و همه چيز را (كه مىخواستند) نزد آنها جمع مىنموديم
باز ايمان نمىآوردند مگر اينكه خداوند بخواهد (و آنها را به اجبار وادار به
ايمان كند).»
و در آيه 25 انعام مىفرمايد: وَ انْ
يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَايُؤْمِنُوا بِهَا: «آنها
چنان لجوجند كه اگر هر نشانه و معجزهاى را ببينند ايمان نمىآورند» و نيز در آيه
51 عنكبوت در پاسخ تقاضاى آنها كه معجزات مختلفى را طلب مىكردند با صراحت
مىگويد:
اوَلَمْ يَكْفِهِمْ انَّا انْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ
يُتْلى عَلَيْهِمْ: «آيا براى آنها كافى نيست
كه اين كتاب آسمانى را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود».
مفهوم اين سخن آن است كه معجزه بايد براى اثبات حقانيّت دعوت پيامبر صلى الله
عليه و آله باشد و اين كتاب آسمانى قرآن بهترين سند و آيت است، بنابراين چرا آنها
اصرار براى معجزات پى در پى دارند.
3- مسلّماً معجزات در واقع كار خداست و پيامبران هر معجزهاى داشته باشند به
اذن و فرمان اوست، ولى گاه اين تصور براى گروهى از مردم پيدا مىشده كه پيامبران
در زمينه معجزات فعّال ما يشاء هستند و هرچه بخواهند انجام مىدهند، اين امر زمينه
غلوّ را درباره انبيا فراهم مىساخته، و اى بسا سبب مىشده كه مردم آنها را همچون
خدا بدانند، به همين دليل گاه انبيا و پيامبران الهى تسليم پيشنهاد معجزات
نمىشدند و مىگفتند اين كار از ناحيه ما نيست، بلكه منوط به اذن و فرمان خداست و
بايد ببينيم او چه اراده كرده است.