لذا در داستان موسى عليه السلام مىبينيم كه فرعونيان از او مهلت طولانى
خواستند تا تمام ساحران را جمع كنند و مقدّمات كار را فراهم سازند و به عنوان فَاجْمِعُوا كَيْدَكُم ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً (طه 64) تمام نيرو و توان خود را متمركز سازند و به كار
گيرند، در حالى كه موسى نيازى به اين مقدمات نداشت، و بعد از مشاهده سحر ساحران
تقاضاى مهلتى براى نحوه مبارزه با آنها نكرد، چرا كه او متكى به نيروى الهى بود و
ساحران متكى به نيروى محدود انسانى.
به همين دليل خارق عادات بشرى قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسانهاى
ديگرى مىتوانند همانند آن را بياورند، و نيز به همين دليل آورنده آن هرگز جرئت
نمىكند كه «تحدى» يعنى دعوت به مقابله كند و بگويد هيچكس توانايى انجام آنچه را
كه من انجام مىدهم ندارد، در حالى كه معجزات چون قطعاً از هيچ انسانى (با نيروى
بشرى) ساخته نيست، همواره توأم با تحدّى بوده است، و مثلًا پيغمبر اسلام صلى الله
عليه و آله مىفرموده: «اگر تمام انس و جن جمع شوند كه همانند قرآن را بياورند
توانايى ندارند»!
و نيز به همين جهت هنگامى كه خارق عادات بشرى در برابر معجزات قرار گيرند به
زودى مغلوب مىشوند، و سحر هرگز با معجزه پهلو نخواهد زد، درست همانگونه كه هيچ
انسانى قدرت معارضه در برابر پروردگار را ندارد.
نمونه اين مسأله در قرآن مجيد به خوبى در داستان موسى و فرعون ديده مىشود كه
آنها تمام ساحران را از شهرهاى كشور مصر جمعآورى كردند، و مدتها مقدمهچينى براى
ارائه سحر داشتند و نقشهها ريختند، و سرانجام در يك چشم بر هم زدن در برابر اعجاز
موسى عليه السلام هم نقش بر آب شد.
***
2- معجزات چون از سوى خداست نيازى به
تعليم و تربيت خاص ندارد در حالى كه سحر و رياضتهاى ساحران هميشه مسبوق به يك
رشته تعليم و