بنابراين محالات عقلى نه در بحث اعجاز و نه در هيچ بحث ديگرى قابل طرح نيست،
آنچه قابل طرح است محال عادى مىباشد، بنابراين معجزه فقط يك محال عادى است.
يعنى طبق روال معمولى قانون علت و معلول چنين چيزى با اسباب و شرايط معمولى و
با نيروى انسانى قابل تحقق نمىباشد، ولى هيچ مانعى ندارد كه با نيروى الهى حاصل
گردد مانند مثالهايى كه در بالا ذكر شد.
***
ج- معجزه به معناى برهم زدن قانون
عليّت نيست هرچند اين توهم براى بعضى پيدا شده كه اگر ما
معجزات را بپذيريم بايد اصل عليت را به كلى برهم زنيم، و قبول كنيم كه ممكن است
معلولى بدون هيچگونه علت وجود پيدا كند، و اين موضوعى است كه هيچ عالم و دانشمندى
نمىتواند آن را بپذيرد.
يقيناً اصل عليت نه تنها جزء اوّل مسلّم علوم بشرى است، در فلسفه نيز اين
موضوع جزء ابتدايىترين و مسلّمترين مسائل محسوب مىشود كه هيچ حادثهاى بدون علت
امكان وجود ندارد، قائلين به معجزه اين اصل مسلم را انكار نمىكنند.
بنابراين برخلاف اين توهم و پندار، معجزات حتماً داراى علت است، ممكن است اين
علت علت ماوراى طبيعى باشد (زيرا عالم منحصر به عالم ماده و طبيعت نيست) و يا حتى
ممكن است يك علت طبيعى ناشناخته باشد، يعنى علتى كه شناخت آن براى افراد بشر بدون
اتكاى بر علم و قدرت پروردگار امكانپذير نيست، بنابراين هرگاه انسانى به اين عامل
طبيعى ناشناخته دست پيدا كند حتماً متكى به يك نيروى الهى است.
معجزات انبيا ممكن است از نوع اوّل باشد يا از نوع دوّم، زيرا هر دو براى
اثبات ارتباط آنها با خدا يكسان است.
قرآن مجيد نيز كراراً روى قانون عليت تكيه كرده و آن را به عنوان يك اصل مسلم،
چه در عالم طبيعت و آفرينش، و چه در زندگى اجتماعى انسانها، و چه در