تقاضايى كنيد تا من از پروردگارم بخواهم آن را اجابت كند، يا اينكه من چيزى
از خدايان شما مىخواهم اگر آنها پاسخ مرا گفتند از ميان شما بيرون خواهم رفت،
گفتند حرف منصفانهاى را زدى!
روزى را تعيين كردند و به اتفاق آنها به سراغ بتها رفتند، صالح درخواستى از
آنها كرد، بديهى است جوابى نگفتند، فرمود: خدايان شما كه جواب نگفتند: امّا شما
پيشنهادى كنيد تا من از خدايم بخواهم الان به شما پاسخ گويد، گفتند اى صالح! از
اين صخره عظيمى كه مىبينى (و در آنجا سنگ بزرگى بود) ناقهاى بيرون آور، بزرگ و
پر پشم! اگر چنين كنى به تو ايمان خواهيم آورد، او به فرمان خدا اين كار را كرد و
ايمان نياوردند. [1]
***
در پنجمين آيه باز سخن از «بينه» است و در
اينجا «بينه نوح» مطرح شده است، بينهاى كه مراد از آن «معجزه آشكار» است، زيرا
در برابر گفتار مشركان قوم او كه مىگفتند: بَلْ
نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ «ما شما را دروغگو گمان
مىكنيم» مىفرمايد: «اى قوم من! اگر من داراى دليل روشنى از سوى پروردگارم باشم و
رحمتى از سوى او شامل حال من شده باشد (و بر اثر تعصب و لجاجت) بر شما مخفى گردد
آيا من بايد شما را مجبور به قول آن سازم در حالى كه كراهت داريد» قَالَ يَا قَوْمِ ارَأَيْتُمْ انْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ
مِنْ رَبّى وَ اتَانى رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ
انُلْزِمُكمُوها وَ انْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ[2]
بسيارى از مفسّران گفتهاند كه «بينه» در اينجا به معناى معجزه است، هرچند از
ابن عباس نقل شده كه منظور دليل منطقى روشن است، ولى با توجه به تعبير «من ربّى» (از سوى
پروردگارم) و با توجه به اينكه اين بينه در برابر نسبت كذب به نوح و يارانش اقامه
شده هيچ مفهومى جز معجزه نمىتواند داشته باشد و شايد منظور ابنعبّاس از دليل
روشن نيز همان معجزه باشد.