ثالثاً.
با توجه به اينكه در دو آيه از قرآن مجيد «تزكيه»
مقدّم بر «تعليم»؛ و در يك آيه
«تعليم» مقدّم بر «تزكيه» ذكر شده،
اين سؤال پيش مىآيد كه كداميك از اين دو، اصل و ديگرى فرع است؟
پاسخ اين
سؤال همانگونه كه قبلًا هم اشاره شد چندان پيچيده نيست؛ زيرا علم جنبه طريقى و
مقدمى دارد و هدف نهايى، تربيت انسان و تزكيه نفوس و تكامل روح و جان مىباشد؛ و
به تعبير؛ ديگر تلاوت آيات قرآن و تعليم علم و حكمت همه براى رسيدن به آن هدف بزرگ
است؛ بنابراين اينها همه مقدمه و تزكيه، ذىالمقدمه بشمار مىآيد، و اگر در دو آيه
ديگر تزكيه پيش از تعليم كتاب و حكمت ذكر شده، تنها براى نشان دادن اهميّت آن است.
از اين
گذشته؛ هريك از اين دو امر در ديگرى اثر مىگذارد، يعنى تا مرحلهاى از تزكيه نفس
نباشد انسان به دنبال علم نمىورد، و تا علم نباشد مراتب بالاتر تزكيه حاصل
نمىشود؛ بنابراين تعليم و تزكيه در يكديگر تأثير متقابل دارند، و ممكن است تنوع
آيات در اين زمينه براى توجه دادن به اين امر باشد.
البتّه؛
نبايد فراموش كرد كه بعضى از علوم مانند علوم مربوط به معارف، معرفة اللَّه و شبيه
آن جنبه ذاتى و نفسى دارد؛ يا به تعبير ديگر مطلوب بالذات است؛ ولى علوم ديگر تنها
جنبه مقدمى دارد؛ لذا ممكن است تنوع آيات فوق، اشاره به اين نكته نيز باشد.
رابعاً.
در اينكه كتاب و حكمت با هم چه تفاوتى دارند، بعضى معتقدند: كتاب، اشاره به قرآن
و حكمت، اشاره به احاديث و سنت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىكند يا
اينكه كتاب اشاره به مجموعه احكام و دستورات الهى، و حكمت اشاره به اسرار و
فلسفههاى آنها است؛ زيرا هميشه آگاهى بر اسرار و فلسفهها سبب مىشود كه انسان در
اجراى احكام و دستورات مصممتر باشد.
اين احتمال
نيز وجود دارد كه ذكر اين دو (كتاب و حكمت) با هم اشاره به دو سرچشمه معرفت و
شناخت يعنى: «وحى» و «عقل» باشد.
خامساً.
واژه «اميين» به گفته بسيارى از مفسّران اشاره به
كسانى است كه خواندن و نوشتن را نمىدانستند، و علم و دانش مطلقاً نداشتند، گويى
به همان صورتى كه از