توضيح اينكه در تاريخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سياسى
مواردى پيش مىآيد كه مدافعان حق اگر بخواهند به مبارزه آشكار دست بزنند هم خودشان
در خطر قرار مىگيرند، و هم مكتبشان در معرض مخاطره واقع مىشود، در اينجا شكل
مبارزه تغيير پيدا مىكند و مبارزات مستقيم به غير مستقيم، و آشكار به صورت مخفى
در مىآيد، و هدف وارد كردن «ضربات بيشتر» بر دشمن با «ضايعات كمتر» است، و به
تعبير ديگر منظور جلوگيرى از هدر دادن نيروهاست، اين نوع مبارزه و اين مخفى كارى
چيزى جز «تقيه» نيست.
در تمام جنگهاى دنيا در طول تاريخ (مخصوصا امروز) مخفى كارى در برابر دشمن
يكى از مهمترين اصول مبارزه است، نقشههاى جنگى همه مخفى است، لباسهاى سربازان و
انواع وسائل و سلاحها همه بايد از چشم دشمن «استتار» شود، و اينها همه اشكالى از
«تقيّه» هستند.
اگر كسى از افسران به دست دشمن گرفتار شود و داراى موقعيت حساسى باشد كه
بتواند از او اطلاعات زيادى كسب كنند بايد موقعيت خود را مكتوم دارد، حتى اگر از
او سؤال كنند بايد حقيقت را بيان نكند، بلكه اگر بتواند با كلمات خود آنها را
گمراه سازد لازم است، اينها اشكال ديگرى از تقيّه است.
راه دور نرويم در صدر اسلام در آن زمان كه مسلمانان در اقليّت بودند هنگامى كه
گرفتار چنگال دشمنان مىشدند عقائد خود را كتمان مىكردند، تا بيهوده نيروها را
هدر ندهند، داستان عمار و پدرش را همه شنيدهايم، و در آيات متعددى از قرآن نيز
اين مسأله مجاز شمرده شده است. [1]
مؤمن آلفرعون كه داستانش مشروحاً به عنوان يك الگو در قرآن مجيد آمده از روش
تقيه استفاده مىكرد، و قرآن صريحاً از او به عنوان رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَونَ
[1]. به آيه 28 سوره آلعمران و 106
سوره نحل مراجعه شود.