در مورد يوسف نيز مىفرمايد: «هنگامى كه به مرحله بلوغ و قوت و تكامل جسم و
جان رسيد (و آمادگى براى پذيرش وحى پيدا كرد) ما حكم و علم به او داديم، و اين
گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم» وَ لَمَّا
اشُدَّهُ اتَيْنَاهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ (يوسف 22)
اعمال صالح و شايسته يوسف او را آماده براى آن موهبت بزرگ الهى كرد درباره
موسى نيز تعبيراتى ديده مىشود كه اين موقعيت را روشن مىسازد، مىفرمايد: «ما تو
را بارها امتحان كرديم، و سالها در ميان مردم مدين توقف كردى (و بعد از آمادگى
لازم و بيرون آمدن از كوره امتحانات با سرافرازى و پيروزى) داراى قدر و مقامى شدى وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِيْنَ فى اهْلِ
مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يَا مُوْسى (طه 40). [1]
معلوم است كه در وجود اين بزرگان لياقتها و استعدادهايى بوده، ولى شكوفا
ساختن آنها هرگز جنبه اجبارى نداشته، بلكه با اختيار و اراده خودشان اين راه را
پيمودهاند، و بسيارند كسانى كه لياقتهايى دارند و هرگز آن را شكوفا نمىسازند و
از آن استفاده نمىكنند، اين از يك طرف.
از سوى ديگر اگر پيامبران مشمول چنين مواهبى شدهاند به موازاتش مسئوليتهاى
سنگينى بر دوش آنان گذارده شده، يا به تعبير ديگر خداوند به همان مقدار كه مسئوليت
به كسى مىدهد توان و نيرو به او مىبخشد، و سپس در انجام مسئوليت او را امتحان
مىكند.
2- پاسخ ديگرى كه مىتوان به اين سؤال داد اين است كه به فرض كه انبيا با يك
امداد الزامآور الهى از انجام هرگونه گناه و خطا مصون شده باشند تا اطمينان خلايق
را
[1]. جمله «ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يَا مُوْسى» گاه به معناى لياقت براى پذيرش وحى تفسير شده، و گاه به معنى زمانى كه براى
گرفتن فرمان رسالت مقدر شده بود به اينجا آمدى.