روشن است كه هدف از بعثت پيامبران هدايت نوع بشر در سايه دستورات الهى است؛
اين هدف در صورتى تأمين مىشود كه هيچگونه شك و ترديدى براى مردم نسبت به سخنان و
تعليمات آنها نباشد، به گونهاى كه سخن آنها را سخن خدا بدانند، و تعليمات آنها را
تعليمات الهى، تا از جان و دل آنها را بپذيرند، و صد درصد در برابر آن تسليم
باشند، و به آن اعتماد كنند.
بديهى است اگر آنها از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحريف حقايق، و
خطا و اشتباه، در كلمات آنها راه پيدا كند، سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛
حتى اگر آنها آدمهاى خوبى باشند؛ زيرا منهاى مقام عصمت، باز اين احتمال وجود دارد
كه روزى پاى آنها در برابر مظاهر فريبنده مادى بلغزد، و يا بدون قصد و غرضى گرفتار
خطا و اشتباه شوند.
اين احتمال هميشه خاطر پيروان آنان را مشّوش مىسازد، و مايه نگرانى و ترديد
خواهد بود. به علاوه مسأله اتمام حجت نيز حاصل نمىشود؛ زيرا هميشه بهانهاى در
دست مخالفان خواهد بود كه عدم پيروزى از تعليمات پيامبر به خاطر احتمال دروغ و كذب
و يا خطا و اشتباه بوده است.
كوتاه سخن اينكه سرمايه اصلى نبوت، جلب اعتماد تشنگان حقيقت است، و اين معنا
بدون «مقام عصمت و مصونيت از گناه و خطا» امكانپذير نيست.
ممكن است گفته شود كه مردم معمولًا از علماى با تقوا پيروى مىكنند، و احكام
دين خود را از آنها مىگيرند، و به آنها اعتماد مىنمايند؛ با اينكه مىدانند
معصوم از گناه و خطا نيستند.
ولى بايد به اين نكته توجه داشت كه مسأله اساس دين، با شاخ و برگها تفاوت
دارد، اساس دين را نمىتوان بر پايه گمان گذاشت، و وحى الهى را نمىتوان با احتمال
آميخته با شك و ترديد پذيرفت؛ ولى در شاخ و برگها احتمال خطا و اشتباه مايه تزلزل
اساس كار نيست؛ لذا در آنجا عصمت لازم است و در اينجا عدالت كافى است؛ زيرا
احتمال خطا و اشتباه در اين مرحله قابل اغماض است، و