در اساس و پايه دين و ابلاغ وحى الهى به هيچ وجه قابل اغماض نيست!
باز در اينجا سؤال ديگرى مطرح مىشود و آن اينكه آخرين چيزى كه از اين دليل
مىتوان استفاده كرد اين است كه آنها از خطاى در تبليغ نبوت، و دروغ و تحريف،
مصونيت دارند، اما در برابر ساير گناهان و خطاها نمىتوان از اين دليل استفاده
كرد.
ولى انصاف اين است كه غالب گناهان ريشههاى مشترك دارند، دروغ و تهمت و سرقت و
آلودگى به شراب و قمار و بىعفتى از هواى نفس و شهوت پرستى يا حب جاه و مال و ثروت
سرچشمه مىگيرند؛ چگونه ممكن است كسى آلوده به انواع گناهان باشد اما هرگز دروغ نگويد؟
و به فرض كه چنين فردى به طور نادر پيدا شود هرگز نمىتواند جلب اعتماد مردم
كند؛ و مىگويند: «چگونه مىتوان به سخنان فلان آدم كه خائن و ظالم و هوس باز است
اعتماد كرد؟» زيرا تفكيك اين مسائل براى توده مردم قابل قبول نيست، به فرض كه در
واقع قابل تفكيك باشد (دقت كنيد).
همچنين كسى كه در مسائل عادى زندگى خطا مىكند چگونه ممكن است در ابلاغ وحى
الهى مورد اعتماد قرار گيرد، مردم مىگويند: «اين آدم خطاكارى است، شايد همان
اشتباهاتى را كه در مسائل ديگر مرتكب مىشود در ابلاغ وحى نيز دامنگيرش گردد».
كوتاه سخن اينكه تفكيك خطاها و گناهان از يكديگر براى توده مردم قابل قبول
نيست، و كسى كه گناه يا خطايى مرتكب شود نمىتواند در ابلاغ وحى مورد اعتماد قرار
گيرد (بازهم دقت كنيد).
3- نقض غرض و عقيم ماندن اهداف بعثت
مسلّم است شخص عاقل و حكيم و آگاه هرگز كارى نمىكند كه نتيجه آن خلاف مقصود و
هدف او باشد، و اگر كسى چنين كارى كند معلوم مىشود حكيم و آگاه نيست، اين از
يكسو. از سوى ديگر مىدانيم خداوند انبياى خود را به منظور