است آن عمل زشت از او سرزند (البتّه منظور محال عادى است نه عقلى- مانند
اجتماع ضدين- دقت كنيد).
اين حقيقت را با ذكر مثالهايى مىتوان روشن ساخت، و آن اينكه بسيارى از ما
در برابر بعضى از گناهان حالتى شبيه به عصمت داريم- فقط در برابر بعضى از گناهان-؛
مثلًا كسى را در ميان خود پيدا نمىكنيم كه حاضر باشد روز روشن لخت مادر زاد در
كوچه و خيابان ظاهر گردد، و اگر كسى از ما مرتكب چنين كارى شود يقين پيدا مىكنيم
كه هوش و عقل خود را از دست داده، وگرنه محال است در حالى كه عاقل و هوشيار است
اقدام به چنين كارى كند.
نوشيدن آبهاى بسيار كثيف و آلوده فاضلاب مسلّماً حرام است؛ آيا هيچ عاقلى در
ميان ما پيدا مىشود كه اقدام به اين عمل كند؟!
يك طبيب آگاه به رموز علم طبّ، و خطر انواع بيمارىهاى واگيردار، هرگز حاضر
نيست آبى را كه از شستشوى لباس بيماران عفونى به دست مىآيد بنوشد!
بنابراين در يك كلمه مىتوان گفت: «ما در برابر اين گونه اعمال زشت مصونيت
داريم؛ چرا كه آگاهى كافى از مفاسد اين اعمال پيدا كردهايم، و اگر روزى هوا و هوس
بخواهد ما را به دنبال اين امور بفرستد با نيروى عقل و دانش و ايمان آن را سركوب
مىكنيم.
حال اگر كسى پيدا بشود كه آگاهى او نسبت به تمام گناهان و معاصى در سر حد
آگاهى ما از زشتى اين امور باشد مسلّماً آنها را ترك خواهد گفت.
به تعبير ديگر انگيزههاى گناه اعم از جهل و بىخبرى يا غلبه شهوات و هوسها
در وجود انبياء و امامان معصوم در پرتو علم و آگاهى و تقواى آنان به طور كامل
محكوم به شكست است.
ناگفته پيدا است پيامبران به خاطر ارتباطى كه با عالم غيب و درياى علم
بىپايان پروردگار دارند، آگاهى كافى نسبت به مفاسد گناهان و فلسفه نهى از آنها، و
زشتى اين اعمال دارند، و از سوى ديگر همين ارتباط نيرومند كه در سر حد شهود و