نه تنها خطا را در اين قسمت جائز شمردهاند بلكه به افسانه دروغين غرانيق براى
اثبات اين مقصود در مورد شخص پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم العياذ
باللَّه استدلال نمودهاند).
و در مورد چهارم يعنى آنچه مربوط به افعال پيامبران است پنج قول وجود دارد:
1- عقيده شيعه اماميه بر اين است كه هيچگونه گناهى نه كبيره نه صغيره، نه
عمداً نه از روى فراموشى و خطا، از آنها سر نمىزند، تنها كسى كه در اين مسأله-
فقط در يك مورد- مخالفت كرده است شيخ صدوق و استادش محمد بن حسن بن وليد است كه
گفتهاند مانعى ندارد كه خداوند فراموشى را بر پيامبرش در پارهاى از افعال مسلط
سازد نه فراموشى از ناحيه شيطان و همين معنا را درباره ائمه طاهرين نيز گفتهاند.
2- اكثر معتزله [1] بر اين عقيدهاند كه گناه كبيره از آنها سر نمىزند ولى گناهان صغيرهاى كه
باعث نفرت مردم نشود و نشانه پستى نباشد ممكن است از آنان سرزند!
3- ابو على جبايى كه يكى از متكلمان معتزله و از پيشوايان آنها است [2] معتقد بود كه
انبياء مرتكب كبيره يا صغيره از روى عمد نمىشوند، ولى به خاطر اشتباه و سهو ممكن
است از آنها سربزند.
4- نَظّام [3] كه او
هم از علماى معروف معتزله در عهد بنىعباس است و جمعى ديگر عقيده داشتند:"
آنها هيچگونه گناهى جز از روى سهو و خطا انجام
[1]. معتزله پيروان واصل بن عطاد
هستند كه از شاگردان حسن بصرى بود سپس از در مخالفت بااو در آمد و از او
كنارهگيرى كرد؛ لذا پيروانش به معتزله معروف شدند و در ميان اهل سنت طرفداران
زيادى دارند.
[3]. نام او ابراهيم بن سيّاره است و
به اين سبب لقب نظّام به او داده شده كه شغلش در بازار بصرهبه نظم كشيدن مهرهها
و فروختن آن بود، يا به اينجهت كه سخنان خود را به طور منظم ادا مىكرد.