نمىدهند، ولى در مقابل سهو و خطا مسئولاند؛ چرا كه داراى قوت معرفت و علوّ
رتبه و قدرت بر حفظ خويشتن نسبت به اين امور مىباشند!"
5- گروهى از حشويه- اخباريين اهل سنت- عقيده داشتند كه هرگونه كبيره و
صغيرهاى عمداً و خطاءاً ممكن است از آنها سر زند (ولى معلوم نيست در حال حاضر كسى
از آنان طرفدار اين مذهب باشد)».
سپس مرحوم علامه مجلسى مىافزايد: «در وقت عصمت انبياء نيز سه قول است:
اوّل. اينكه از آغاز تولد تا پايان زندگى
معصوماند، و اين عقيده معروف اماميه است.
دوّم. آنها از موقع بلوغ معصوماند، و كفر و گناهان
كبيره را قبل از نبوت نيز مرتكب نمىشوند، و اين عقيده بسيارى از معتزله است.
سوّم. اينكه معصوم بودن آنها از زمان نبوت است، و
قبل از آن صادر شدن گناه از آنها امكانپذير است، و اين عقيده غالب اشاعره از جمله
فخر رازى است، و بعضى از معتزله مانند ابو على جبايى و ابو هذيل، نيز طرفدار اين
قول بودهاند. [1]
قابل توجه اين است كه به نظر مىرسد سرچشمه اين اقوال پراكنده عمدتاً دو چيز
باشد:
1- جمود ظواهر بعضى از آيات قرآن كه در نظر ابتدايى استشمام عدم عصمت در
پارهاى از امور از آنها مىشود؛ در حالى كه دقت در اين آيات، و تفسير آنها در
پرتو آيات ديگر قرآن اين توهم را كاملًا نفى مىكند؛ ولى چون اهل ظاهر و جمود زحمت
تحقيق را به خود نمىدادند گرفتار اين گونه عقائد مىشدند.
2- گروهى كه دلايل عقلى را در اين مسأله دخالت مىدادند و آيات قرآن را بهتر
از گروه سابق تفسير مىكردند؛ نظر به اينكه گمان داشتند هدف از بعثت با معصوم
بودن بعد از نبوت، يا معصوم بودن در خصوص دايره تبليغ، يا از گناهان كبيره،