است، و آيه بعد از آن اشاره به فقر مادى آن حضرت است، ضلالت و هدايتى كه در
وسط اين دو واقع شده نيز همان هدايت و ضلالت مادى و جسمانى است، در غير اين صورت
قرار گرفتن هدايت معنوى در ميان اين دو امر مادى چندان مناسب به نظر نمىرسد (دقت
كنيد).
2- منظور از ضلالت و هدايت همان ناآگاهى و آگاهى نسبت به اسرار نبوت و قوانين
اسلام و معارف قرآن است؛ يعنى تو هرگز از اين امور آگاه نبودى خدا بود كه اين نور
را در قلب تو افكند تا به وسيله آن انسانها را هدايت كنى.
شاهد اين سخن آيات ديگرى از قرآن است، از جمله آيه 52 سوره شورى كه مىگويد: مَا كُنْتَ تَدْرِى مَ الْكِتَابُ وَ لَاالْايِمَانُ
وَلكِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا: «تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست؛ (و از
محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هركس از
بندگانمان را بخواهيم هدايت مىكنيم».
بديهى است پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قبل از رسيدن به مقام نبوت و
رسالت گرچه موحد و يكتاپرست بود، ولى فاقد اين فيض الهى يعنى مقام رسالت و معارف
قرآنى بود؛ خدا دست او را گرفت و هدايتش فرمود و بر اين مقام نشاند.
تعبير نَهْدِى بِه مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنَا در اين آيه نشان مىدهد كه منظور از هدايت در اينجا همان
هدايت به اسلام است.
در آيه 3 سوره يوسف نيز مىخوانيم:
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ احْسَنَ الْقَصصِ بِمَا اوْحَيْنَا الَيْكَ هذَا
الْقُرآنَ وَ انْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ: «ما بهترين سرگذشتها را به وسيله اين قرآن كه به تو وحى
كرديم، براى تو شرح مى دهيم؛ و به يقين پيش از اين، از آن غافل بودى».
اگرچه اين تفسير، هدايت و ضلالت به مفهوم معنويش تفسير شده و چنانكه گفتيم با
آيه قبل و بعد از آن متفاوت است، ولى توجه به آيات ديگر قرآن از باب «الْقُرآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضَاً» قرينه قابل ملاحظهاى براى اين تفسير است.