داوود از اين ترك اولى به پيشگاه خدا استغفار كرد، و خدا نيز توبه او را
پذيرفت.
بهترين دليل براى اينكه از داوود در اينجا گناهى سرنزد جملهاى است كه در
ذيل همين آيات آمده كه مىگويد: وَ انَّ لَهُ
عِنْدَنَا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ[1]: «او نزد ما تقدم والايى
دارد و آيندهاى نيك» و نيز در آيات قبل توصيفات زيادى از داوود كرده، و چنان
عظمتى در پيشگاه خدا براى او قائل شده است كه سرگذشت او را به عنوان سرمشقى براى
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بيان كرده، و اين معنا هرگز با عصيان و
گناه سازگار نيست.
وقتى قرآن با صراحت در ذيل اين آيات مىگويد: «ما به داوود گفتيم اى داوود تو
را خليفه و نماينده خود در زمين قرار داديم» به خوبى روشن مىشود كه خليفة اللَّه
سراغ گناه نمىرود، و اينكه او را از پيروى هواى نفس نهى مىكند به عنوان يك
دستور است نه دليل بر ارتكاب گناه.
و از اينجا روشن مىشود آن داستان زشت و فوقالعاده زننده تورات كه اين مسأله
را به ماجراى عشق بيقرار داوود به همسر يكى از افسران لشكر خود مربوط مىسازد كه
سرانجام آن افسر را به كشتن داد و همسرش را گرفت تا چه اندازه بىپايه است.
تورات در اينجا پارهاى از تعبيرات دارد كه عفت قلم و حفظ احترام انبيا اجازه
نقل آن را نمىدهد وگرنه معلوم مىشد چقدر اين داستان رسواست. [2]
اين داستانهاى مجعول و اين تعبيرات بسيار زننده خود بهترين دليل براى تحريف
تورات كنونى است.
البتّه براى كسانى كه تاريخچه تورات را در طى هزاران سال مورد بررسى قرار
دادهاند چنان تحريفى جاى تعجب نيست، تعجب از بعضى از مفسّران اسلامى است
[2]. براى شرح بيشتر به كتاب دوّم
اشموئيل (از كتب تورات) فصل 11 جملههاى 2 تا 27 و سپس نقد و بررسى آن در جلد 19
تفسير نمونه ذيل آيات 21 تا 25 سوره ص مراجعه فرماييد.